در من زنی می رقصد

در من زنی‌ می‌ رقصد
من به تبلورِ لحظه می‌‌ اندیشم
به سماجتِ دخترانِ معصوم به افسونِ عشق
به کشاکشِ پر تردیدِ خاطراتِ خوب از روز‌های دور ..
در من ، یک شرقی‌ِ عصیانی
بی‌ هیچ مجالی ...
بر ویرانه‌ های خاموشِ روحِ رنجیده ام،پای می کوبد
و دیوانه وار می‌ رقصد
دیدگاه ها (۱)

تک تک واژه های فروغ فرخزاد رو میشه با تموم وجود حس کنی:‌«در ...

کاش همه‌ی آدمها یک کنج بکر و ناشناخته داشتند که وقتی از تمام...

فصلے... در راه است با اشڪ هایے ڪه هنوز بر ڪَونه‌ےخیابان نیفت...

دلم برات تنگ است . .تنگ یعنی ،ﻧــﻪ مثل یک پیراهن تنگ ﺩلتنگی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط