ⓦⓘⓝⓚ p5
ⓦⓘⓝⓚ p5
اسلاید اول خونه جیمین
اسلاید دوم یونگی
اسلاید سوم جیمین
جیمین از اتاق یونگی بیرون اومد سویچ ماشینش رو برداشت تا به سمت خونش بره و برای یونگی لباس بیاره کلید رو مینداره روی در ، در رو باز میکنه چند دست لباس برمیداره از خونه بیرون میاد به سمت بیمارستان میره وقتی وارد بیمارستان میشه
______________________
یونگی بعد رفتن جیمین بیدار میشه از روی تخت پایین میاد به سمت اتاق جیهوپ میره ولی چون وقت ملاقات نبوده بهش اجازه ورود نمیدن یونگی به شدت عصبانی میشه و دعوا رخ میده
یونگی:یعنی چی که نمیشه رفت
پرستا:آقا الان وقت ملاقات نیست
یونگی:به تو چه اصلا من دلم میخواد
پرستار:نمیشه برید بیرون
یونگی:نرمچی میشه
جیمین:یونگی بس کن
یونگی:نمیخوام
یونگی به سمت پرستار میره دستشو مشت میکنه ولی جیمین مشتشو میگیره
جیمین:یونگی بیا بریم خونه
یونگی:تا جیهوپ نبینم نمیام
جیمین:چهار ساعت دیگه وقت ملاقاته اون موقع میایم
یونگی:باش
یونگی و جیمین به سمت خونه جیمین میرن جیمین در رو باز میکنه
جیمین:یونگی بالا یه اتاق هست کنارش اتاق منه میتونی توی اون اتاق بخوابی
یونگی:اوکی
یونگی روی کاناپه میشینه از تو جیبش یه نخسیگار بیرون میاره روی لباش قرار میده
{چرا دارم میخندم واقعا چیز خنده داری نداره}
جیمین:اینجا سیگار نکش
یونگی:چرا خودتم سیگار میکشی
جیمین:خونه داداشمه فقط رفته مسافرت کلیدش دست منه
یونگی:چه ربطی داره
جیمین:هیچی فقط میره همه عالم ادمو خبر دار میکنه آبرو برات نمیزاره
یونگی:اون که منو نمیشناسه
جیمین:خب اسکل چرا نمیفهمی ابرو من میره
یونگی:مگه نمیدونه سیگار میکشی
جیمین:بفهمن جرم میدن
یونگی:شماره داداشتو بده
جیمین:چرا
یونگی:داداشت باید بدونه که برادرش سیگار میکشه
جیمین:یونگی من مسخره توام
جیمین پامیشه و........
12 لایک بخوره
اسلاید اول خونه جیمین
اسلاید دوم یونگی
اسلاید سوم جیمین
جیمین از اتاق یونگی بیرون اومد سویچ ماشینش رو برداشت تا به سمت خونش بره و برای یونگی لباس بیاره کلید رو مینداره روی در ، در رو باز میکنه چند دست لباس برمیداره از خونه بیرون میاد به سمت بیمارستان میره وقتی وارد بیمارستان میشه
______________________
یونگی بعد رفتن جیمین بیدار میشه از روی تخت پایین میاد به سمت اتاق جیهوپ میره ولی چون وقت ملاقات نبوده بهش اجازه ورود نمیدن یونگی به شدت عصبانی میشه و دعوا رخ میده
یونگی:یعنی چی که نمیشه رفت
پرستا:آقا الان وقت ملاقات نیست
یونگی:به تو چه اصلا من دلم میخواد
پرستار:نمیشه برید بیرون
یونگی:نرمچی میشه
جیمین:یونگی بس کن
یونگی:نمیخوام
یونگی به سمت پرستار میره دستشو مشت میکنه ولی جیمین مشتشو میگیره
جیمین:یونگی بیا بریم خونه
یونگی:تا جیهوپ نبینم نمیام
جیمین:چهار ساعت دیگه وقت ملاقاته اون موقع میایم
یونگی:باش
یونگی و جیمین به سمت خونه جیمین میرن جیمین در رو باز میکنه
جیمین:یونگی بالا یه اتاق هست کنارش اتاق منه میتونی توی اون اتاق بخوابی
یونگی:اوکی
یونگی روی کاناپه میشینه از تو جیبش یه نخسیگار بیرون میاره روی لباش قرار میده
{چرا دارم میخندم واقعا چیز خنده داری نداره}
جیمین:اینجا سیگار نکش
یونگی:چرا خودتم سیگار میکشی
جیمین:خونه داداشمه فقط رفته مسافرت کلیدش دست منه
یونگی:چه ربطی داره
جیمین:هیچی فقط میره همه عالم ادمو خبر دار میکنه آبرو برات نمیزاره
یونگی:اون که منو نمیشناسه
جیمین:خب اسکل چرا نمیفهمی ابرو من میره
یونگی:مگه نمیدونه سیگار میکشی
جیمین:بفهمن جرم میدن
یونگی:شماره داداشتو بده
جیمین:چرا
یونگی:داداشت باید بدونه که برادرش سیگار میکشه
جیمین:یونگی من مسخره توام
جیمین پامیشه و........
12 لایک بخوره
۳.۷k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.