چشمهایت مشرق را گداخته و به سمت نصف النهار می آیند

چشمهایت مشرق را گداخته و به سمت نصف النهار می آیند.
و من نگرانِ یافتن خط استوا در نگاهت، همه زوایای اتاق را برانداز میکنم.
غافل از آنکه جاذبه کار خودش را بلد است. شاید هم نسبیت عام! نمیدانم.
نمیدانم از کدام قانون پیروی میکنند چشمانت اما من، هر روز صبح، هراسان برمیخیزم...
و هر روز صبح خورشید سر جای خودش است.
#میم ساد


به کانال ادبی هنری ۳۰سالگی بپیوندید

http://telegram.me/joinchat/AcYJvjyyF46UR3HekKl-eg
دیدگاه ها (۱)

تو نفس من نیستی نفس می آید و میرود اما تو مگر نیامده ای که ...

هوای آلوده هم با تو دونفره است!#میم سادکانال ادبی هنری ٣٠سال...

کوهی هستم بی اندازه سنگین بلند، پر رخوت و غرور اما به ندائی ...

همیشه دوست داشته ام شبی در سفر خوشه پروین را نشأنت دهم تا هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط