چند پارتی

چند پارتی
وقتی دخترشو دوست نداره
∆دختری به اسم میا اون کلا ۱۴ سالشه و وقتی می خواست بدنیا بیاد مادرش مرد و از اون به بعد احساس کرد که یتیمه چونکه انگار برای باباش وجود نداشت پدر اون دختر تهیونگ بود نیدونید اون یه پسرم داشت که اونو بیشتر دوست داشت جیا دختر خیلی کیوت و مهربونی بود اما اون تا حالا حتی تا تو حیاط هم نرفته چونکه اجازه نداشت
+داداسی
&بله
+میشه به بابا چیزی نگی
&باشه بهش نمیگم
+ممنونم(بغلش کرد)
∆همون موقع باباش از راه رسید و وقتی دید جیا جین هو رو بغل کرده عصبانی شد و از تو بغل هم در اوردشونو و سیلی محکمی به جیا زد که لب جیا پاره شد و دماغش خون اومد
+ب..بابا(گریه)
-اسم منو نیار دختره ی بی عرضه تو جز یه اشتباه هیچی نیستی تو تمام باعث و بانی تمام چیز هایی مرگ مادرت و بدبختی ما تو چرا بدنیا اومدی تو باید میمردی تو چرا زنده ای مایه دردسر از همون اول باید میزاشتمت بهزیستی
∆حرفایی که به دختر گفت حتی دل برادر ۱۵ سالش رو هم به درد میور دختر فقط داشت با بهت به پدرش نگاه میکرد اون فقط دوست داشت بمیره قطره اشک مثل یه الماس میریخت پایین که با کشسده شدن دستش به خودش اومد دستش داشت کنده میشد
+بابا دستم 😢😭
-ببند
+من به تاریکی فوبیای
دیدگاه ها (۰)

شدید دارم شدیدا حمله عصبی بهم دست میده حتی چند بار لبه مرگ ر...

که با صدای در به خودم اومدم+چیشد &متاسفم(گاهی اوقات بد نیس ف...

ادیت خودمه چطوله

پارت اخر

ادامه ی پارت ¹².....ویو تهیونگ: همه ی حرف هایی که زد یه جاش ...

My Vampire p8

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط