عاشق رئیسم شدم♡پارت۲۴
عاشق رئیسم شدم♡پارت۲۴
مامان بزرگ: سوهی دخترم بیا بغلم
منم سریع پریدم بغلش
سوهی: مامان بزرگ دلم برات تنگ شده بود
مامان بزرگ: منم عزیز دلمم
لیا:یااا من اینجا هویجم
بعد از بغل مامان بزرگ در اومدم و لیا رو بغل کردم
سوهی: نه تو چغندری
لیا:یااا
بعد ازش جدا شدم و همه خندیدیم
سوهی: من برم لباسم رو عوض کنم
مامان بزرگ: باشه دخترم زود بیا
باشه ای گفتم و رفتم تو اتاقمیه لباس راحتی پوشیدم آخيش بلاخره راحتی بعدش رفتم پایین و شام خوردیم و ساعت ۱۲ شب اینا بود که گفتم من میرم بخوابم شب بخیر گفتم و رفتم تو تختم خواستم به کوک پیام بدم دو دل بودم نمیدونم چرا ولی پیام دادم
سوهی: سلام خوبید حال زن عمدتون چطوره؟
کوک:سلام خیلی ممنون خوبه بهتر شده
سوهی: آها خداروشکر
کوک:برو بخواب فردا چُرت نزنی
سوهی: یاااا اون موقعه خب من خسته بودم
کوک:خب منم میگم بخواب تا خسته نباشی
سوهی: ایششش باشه شب بخیر
کوک:شب بخیر
__پایان چت__
گوشیم رو روی زنگ گزاشتم و خوابیدم
کوک ویو:
بعد از اینکه باهاش چت کردم چشام رو بستم و با فک کردن به سوهی خوابم برد
........
شرایط پارت بعد:۷لایک و۸کامنت😄🤗
مامان بزرگ: سوهی دخترم بیا بغلم
منم سریع پریدم بغلش
سوهی: مامان بزرگ دلم برات تنگ شده بود
مامان بزرگ: منم عزیز دلمم
لیا:یااا من اینجا هویجم
بعد از بغل مامان بزرگ در اومدم و لیا رو بغل کردم
سوهی: نه تو چغندری
لیا:یااا
بعد ازش جدا شدم و همه خندیدیم
سوهی: من برم لباسم رو عوض کنم
مامان بزرگ: باشه دخترم زود بیا
باشه ای گفتم و رفتم تو اتاقمیه لباس راحتی پوشیدم آخيش بلاخره راحتی بعدش رفتم پایین و شام خوردیم و ساعت ۱۲ شب اینا بود که گفتم من میرم بخوابم شب بخیر گفتم و رفتم تو تختم خواستم به کوک پیام بدم دو دل بودم نمیدونم چرا ولی پیام دادم
سوهی: سلام خوبید حال زن عمدتون چطوره؟
کوک:سلام خیلی ممنون خوبه بهتر شده
سوهی: آها خداروشکر
کوک:برو بخواب فردا چُرت نزنی
سوهی: یاااا اون موقعه خب من خسته بودم
کوک:خب منم میگم بخواب تا خسته نباشی
سوهی: ایششش باشه شب بخیر
کوک:شب بخیر
__پایان چت__
گوشیم رو روی زنگ گزاشتم و خوابیدم
کوک ویو:
بعد از اینکه باهاش چت کردم چشام رو بستم و با فک کردن به سوهی خوابم برد
........
شرایط پارت بعد:۷لایک و۸کامنت😄🤗
۸.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.