امان از آن آلت قتاله،،،
امان از آن آلت #قتاله،،،
دودمانم را به باد داد؛ #چشمانت را میگویم...
گویی #آفتاب را درونشان پنهان کرده ای...
وقتی #نگاهم میکنی،، #شراره_های آبیِ دوچشمت زبانه می کشد؛
و تمام وجودم را به #آتش می کشد...
می بینی!!!
دیگر چیزی از من نمانده جز مشتی #خاکستر،،
که روزی سهم #باد خواهد شد...
دودمانم را به باد داد؛ #چشمانت را میگویم...
گویی #آفتاب را درونشان پنهان کرده ای...
وقتی #نگاهم میکنی،، #شراره_های آبیِ دوچشمت زبانه می کشد؛
و تمام وجودم را به #آتش می کشد...
می بینی!!!
دیگر چیزی از من نمانده جز مشتی #خاکستر،،
که روزی سهم #باد خواهد شد...
۱.۱k
۲۷ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.