قطره بارانی مست

قطره بارانی مست
در سحری سبز
برکف صورتی دستم/
ایستاده بر پلی
میان دو تنهایی
خیابان زیر پل
سرگیجه ای از اغتشاش
تهوعی ازهول و هراس
کاغذ پاره هایی رقصان در باد
باد ابرها را برد
باران شد تمام
من
به آن سوی پل
رفتم.
دیدگاه ها (۵۴)

هرچه زیبایی و خوبی که دلم تشنه ی اوست مثل گل،صحبت دوست مثل پ...

زندگی خوردن و خوابیدن نیست انتظار هوس و دیدن و نادیدن نیست ز...

با تو دنیا بهشت می باشد بی تو اما بهشت بی رنگ است با تو اسبم...

فرزانه صیاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط