گر به ی وحشی

گــر بهـ ـیـ وحشی
pt ۶۳
ویو نویسنده:
ریندو: ممنون
ناتاگامه: امیدوارم از زمانی که اینجا هستید لذت ببرید
ریندو: اوهوم حتما همینطوره
ریندو: هوی وحشیا جم کنید بریم تو
رین و ران: با کی بودییی
ریندو: با شماها
رین: هوویی
ناتاگامه: خیلی خوشحال کنندس که میبینم با اینکه بزرگ شدن مثل قبل با هم رفتار میکنن
باجی: اوهوم
خلاصه رفتن تو اتاقو...
☆فردا صبح ☆
ساعت ۱۱:۱۴
*تو اتاق دخترا *
اما: اخیییی.. صب شد... بیدار شید تنبلا
رین: اما تعطیله بزار بخابمممم*خابالود*
اما: ساعت یازده صبه بیدار شید دیگه!
یهو همه از خاب پریدنو با هر بدبختی رفتن صبونه خوردنو دوش گرفتنو رفتن پسرا رو بیدار کردن
*اتاق پسرا *
ساعت۱۲:۴۴
کریه: هوووییی بیدار شیدددد
پسرا: ها؟
کریه: از کی بیدارید؟
ران: ده... دهو نیم...
کریه: حالا هر چی پاشید بیاین براتون صبونه حاضر کردیم
رفتن صبونه خوردنو حاضر شدن رفتن بیرون
ساعت ۱:۳۱
رین: باجی لباس میخام
باجی: باشه... منم برا خودم میخوام...
کریه: رین_ چان با هم بریم؟ اخه منم لباس اضافه نیاز دارم...
ران: ریندو میای؟
ریندو: نه..
رین: باشه....
اما: کننن _چیییننن بیاااا بریییمممم شهههرررر باااازییییییی
دراکن: خیله خب...
اما: ایولللللل... هیکارو چان میای؟
هیکارو: مایکی؟
مایکی: هوم؟
هیکارو: بریم؟
مایکی: ها؟ باشه....
رین: پس ساعت پنج همینجا همو میبینیم...
دخترا: هوم....
ساعت ۳:۵۵
*داخل فروشگاه *
رین: باجی ازینا میخام
باجی: هر چی میخایو بردار مهم نیس...
رین: ناموصی؟
باجی: اره... ولی ی شرطی...
رین باز چی؟
باجی: لباسایی که من میگم رو باید برداری... اگه بر نداری بهت پول نمیدم
رین: هعی... باش...
*اونور پاساژ*
ران: کریه اینو میخای؟
کریه: امممم... ی لباس خنک تر
ران: میخای بجای خنک باز تر برداری
کریه: گ... گمشو....
ران *نیشخند*
کریه: راااننننن....
ران: چیه؟
کریه: ازیناااا
ران: باشه...
کریه: خاهر برادر بی احساسینااا
ران: گفتم باشه خببب
کریه: یکم با احساس تر
ران: باشه عشقممم
کریه: مسخره... 😑
ران: خودت میگی خببب😭
کریه:*لبخند ریز*
ران: هعی...
کریه دست رانو میکشه میبره داخل ی مغازه و کلییی لباس بر میداره
ساعت ۴:۳٠
رین: باجی ازین عطرام بردارم...
باجی: باشه..... رین بیا
رین: باشع
باجی از مغازه رفت بیرون و رفت تو مغازه لباس زیر فروشی(چه خلاقمممم منننننن😜)
باجی: بیا اینا رو بردار
رین: نمیخام...
باجی: چی بهت گفتم؟*ترسناک*
رین: ب.. باشه...
چن تا چیز دیگرم با لباس خاب و چن تا لباس بدن نمای نااززز گرفتن اومدن بیرون
ساعت ۴:۵۵
رین: باجی بریم
باجی: اوهوم...
و....
_____________________________________________
ببینید من چقد خوبم پارت دادممممم
دیدگاه ها (۲)

گــر بهـ ـیـ وحشی pt ۶۴ویو نویسنده: رین: بریم... الان ساعت.....

ran& rindou

خبببببه نام خداوند.... شیییپپپپپپ

it`s mine: @rina_channnn

سناریو : چشمان بنفش را دوست دارم پارت سوم ملودی : بیان بشین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط