دلتنگی ام اوج می گیرد

دلتنگی ام اوج می گیرد
در آسمان غرورت
قد می کشند حرفهایی که
25 سال در کودکی ام جامانده اند ،
بزرگ می شوند و بزرگتر
تا آنجا که کر می کند فریادشان، گوشهایم را ...
صدای شکسته شدن استخوانهایم
شرمسار ساخته رعد و برق آسمان را ...
می بینی مرا؟؟ همه مرا؟؟؟
دیگر فرقی ندارد که باشی یا نباشی
...
تولدی بی مقدمه
انتهای حضور نافرجام
من ته مانده دنیای خویشم ...
هق هقم قفل شده در حنجره ام
میخواهم سکوت کنم ...
دیدگاه ها (۳)

همه‌ی محاسبات مرا در هم ريخته‌ایتا يک ساعت پيش فکر می‌کردمما...

عقیقرنگ چشمان توست ترانه ای روشن کهجاری ستروی گندمزار موهایم...

خدایا به حق خودت مردم سرزمینم را دلی شادوتنی سالم عنایت بفر...

خدایا دراین شبهای مبارک همه مریضها راشفا عنایت بفرما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط