می خوانمت

می خوانمت……

می خوانمت به نام سزاوار دیگری
ای آنکه از حریم تکلم فراتری

می آیی و به وزن صداقت برای عشق
صدها غزل، شقایق آبی می آوری

بر عجز ناتمام افقهای شبزده
اعجاز پر فروغ طلوع مکرری

تو قبله گاه باور چندین طلوع سبز
معبود بی نیاز هزاران صنوبری

می خوانمت به نام غریبه به نام خویش
می خوانمت به نام سزاوار دیگری...!
دیدگاه ها (۹)

پاهای من یهویی خخخاین بار.. این بار پس از تمامدعاهای بارانی ...

نبض نگاه.. نبض نگاهت بوی خواب فردا را در پیش داردوقتی نگاهت ...

زندگی خوردن و خوابیدن نیست انتظار هوس و دیدن و نادیدن نیست ز...

هرچه زیبایی و خوبی که دلم تشنه ی اوست مثل گل،صحبت دوست مثل پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط