که دیدم داره گریه میکنه

+که دیدم داره گریه میکنه
+ل..لیسا چیشده
&اونی بیا عمارت
+جونگکوک ،جیمین بدویین
-چیشده
+توضیح میدم

ویو رزی
+رفتیم سوار شدیم خیلی نگران بودم(سوپرایز دارم واستون)با سرعت بالا میروندم جیمین و جونگکوک بهم نرسدین من فوری پیاده شدم اونا هم رسیدن فتم درو باز کردم که دیدم لامپا خاموشه یکدفعه دیدم لیسا و همه ی بچه های کلاس بیرون اومدن و گفتن
همه:تولدت مبارکککککک
+لیسا شب برات دارم که منو میترسونی دختر میدونی چقدر خطرناک که بخوام با بوگاتی با آخرین سرعت بیام
& ببخشید خب می خواستم سوپرازت کنم
+اشکال نداره
&بیا بغلم
+اوممم (بغلش کرد)


ویو جیمین:با بچه ها هماهنگ کردم برای رزی تولد بگیرم بعد رفتیم و دیگه داخل عمارتو این چیزا رزی رفت لباسشو عوض کرد انگار از اون مافیا تبدیل شده بود به یه ادم کیوت و زیبا که دیدم جونگ سان(همکلاسی رزی که روش کراشه روی رزی)رفت پیشش

ویو رزی
:لباسمو عوض کردم که اون احمق اومدی بله درسته جونگ سان رو میگم ازش متنفرم روز اولی که اومدم بهم گفت هرزه و فلان و بهمان اومد و گفت
٫چخبر
+دسته تبر،سلامتی رهبر
٫تو ادم نمیشی
+امم یه لحظه عشقم جیمین(که جیمین برگشت پیشش رزی با چشم بهش فهموند و رفت پیش رزی)
+عشقم این اقای هوانگ مزاحمم میشه
-برو نبینمت ..نگهبانا بیاید اینو ببرید
و رفت و بردنش
-که عشقم😈😈
+درد نمی خواستم مزاحمم بشه خوب بود میگفتم رونای بیا(رونای پسره همکلاسی رزی)
-دیوونه


ویو جیمین
-داشتیم همینطوری بحث میکردیم که ...
دیدگاه ها (۳)

دارم با دو درصد مینویسم چه اد خوبی دارید

دارم بال میزنممممم شما چی

احتمال فشار هیترا:♾️احتمال گریه :اسلاید۵احتمال سکته:♾️

تو بایست کیه🫵 ادیت خودمه خوبه؟؟

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟗عشق مافیا ویو یونادستام میلرزه. با ترس همراه جونگ کوک ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط