یکی بودیکی نبوداین داستان زندگی ماست
یکی بودیکی نبود.این داستان زندگی ماست.
همیشه همین بوده.یکی بود یکی نبود.
دراذهان شرقی مان نمیکنجد باهم بودن.باهم ساختن.برای بودن کسی،باید دیگری نباشد.
هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود،
که یکی بود،دیگری هم بود،همه باهم بودند.
ومااسیر این قصه ی کهن،برای بودن یکی،یکی را نیست میکنیم.
از دارایی،از آبرو،ازهستی.
انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.
هیچ کس نمیداند،جزما.
هیچ کس نمیفهمد،جزما.
وآن کس که نمیداند ونمیفهمد،ارزشی ندارد،حتی برای زیستن.
واین هنری است که آن را خوب آموخته ایم.
"هنر نبودن دیگری"......
همیشه همین بوده.یکی بود یکی نبود.
دراذهان شرقی مان نمیکنجد باهم بودن.باهم ساختن.برای بودن کسی،باید دیگری نباشد.
هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود،
که یکی بود،دیگری هم بود،همه باهم بودند.
ومااسیر این قصه ی کهن،برای بودن یکی،یکی را نیست میکنیم.
از دارایی،از آبرو،ازهستی.
انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.
هیچ کس نمیداند،جزما.
هیچ کس نمیفهمد،جزما.
وآن کس که نمیداند ونمیفهمد،ارزشی ندارد،حتی برای زیستن.
واین هنری است که آن را خوب آموخته ایم.
"هنر نبودن دیگری"......
- ۸۷۹
- ۱۰ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط