دهقان پیر با ناله می گفت اربابآخر درد من یکی دوتا نیست

دهقان پیر با ناله می گفت : ارباب…آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمی دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا می‌بیند...
ارباب پرخاش کرد که : بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار می‌‌کنی، مگر کور هستی نمی‌بینی که چشم دختر من هم چپ است؟!
دهقان گفت : چرا ارباب می‌بینم اما چیزی که هست، دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را "دو تا" می‌بیند،
ولی دختر من ، این همه بدبختی را ... .

📚 امثال و حکم
👤 علامه دهخدا


#شب_بخیر...
دیدگاه ها (۴)

💎 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 💎 ☀ ️ امروز ...: #...

وقتی دوتا خارجی با دقت درحال تماشای برنامه محیط زیستن! و 3 م...

غرض رفتن است نه رسیدن.زندگی کلاف سردرگمی است،به هیچ جا راه ن...

به خاطر ِ یک مُشت دلتنگیبه خاطر ِ چند سطر جای ِ خالی ِ توبه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط