فردی چند گردو به بهلول داد و گفت

فردی چند گردو به بهلول داد و گفت:
بشکن و بخور و برای من دعا کن،

بهلول گردوها را شکست و خورد،
اما دعا نکرد!

مرد گفت:
گردوها را می خوری نوش جان،
ولی من صدای دعای تو را نشنیدم…

بهلول گفت:
مطمئن باش اگر در راه خدا
داده ای، خدا خودش صدای شکستن گردوها
را شنیده است…!
دیدگاه ها (۱)

ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﻟﯽ ﻟﯽ ﻭﻫﻔﺖ ﺳﻨﮓ..ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﻧﯿﻤﮑﺘﺎﯼ 3 ﻧﻔﺮﻩ..ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﺛﻠﺚﺍﻭﻝ ...

❣چه زیباميشداين دنيااگرشاه وگدا کم بود❣اگربرزخم هرقلبيهمان ا...

مواظب باشیم غرور ما را نگیردزبان نرم و مهربان فراموشمان نشود...

چرا همیشه گفته میشود . . .سکوت نشانه ی رضایت استچرا نمی گوین...

👆ایشون همان پیرمردیست که با حاج آقا بهلول با طی الارض به کرب...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط