🔴 خاطرات شهدا
🔴#خاطرات_شهدا
🚨#محمدطاهر_نصیری
🎈دستگیری از مستمندان
یکی از دوستان برادر شهیدم محمد طاهر، وضعیت مالی مناسبی نداشت. این بنده خدا در آزمون دانشگاه پیام نور قبول شده بود. اما به جای خوشحالی، غم بزرگی در درونش بود که به کسی نمی گفت. برادرم پیراهن و شلوار تازه ای خریده بود. چندین روز گذشت. دیدیم نه تنها نمی پوشد، بلکه اصلا در خانه هم اثری از آن نیست. بالاخره پرسیدم : برادر پیراهن و شلوار تازه ات را نمی پوشی؟ گفت : یادم رفت بگویم! فکرکردم خودتان می دانید. راستش نمی دانم چرا از شلوار و پیراهنم خوشم نیامد. به قیمت ارزانتر آن را به دوستم فروختم. به تن او خیلی می آمد( همان دوست دانشجوی او). من خودم جریان را فهمیدم که بدون دریافت پول و به عنوان کادو داده است. نمونۀ کارهای خیر و دستگیری از مستمندان توسط برادرم زیاد بود. از خاطرات آقای فردین نصیری هانیسی، برادر شهید
🚨#محمدطاهر_نصیری
🎈دستگیری از مستمندان
یکی از دوستان برادر شهیدم محمد طاهر، وضعیت مالی مناسبی نداشت. این بنده خدا در آزمون دانشگاه پیام نور قبول شده بود. اما به جای خوشحالی، غم بزرگی در درونش بود که به کسی نمی گفت. برادرم پیراهن و شلوار تازه ای خریده بود. چندین روز گذشت. دیدیم نه تنها نمی پوشد، بلکه اصلا در خانه هم اثری از آن نیست. بالاخره پرسیدم : برادر پیراهن و شلوار تازه ات را نمی پوشی؟ گفت : یادم رفت بگویم! فکرکردم خودتان می دانید. راستش نمی دانم چرا از شلوار و پیراهنم خوشم نیامد. به قیمت ارزانتر آن را به دوستم فروختم. به تن او خیلی می آمد( همان دوست دانشجوی او). من خودم جریان را فهمیدم که بدون دریافت پول و به عنوان کادو داده است. نمونۀ کارهای خیر و دستگیری از مستمندان توسط برادرم زیاد بود. از خاطرات آقای فردین نصیری هانیسی، برادر شهید
۲.۶k
۲۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.