تو حرف میزنی و من
تو حرف میزنی و من
در حنجرهات قد میکشم..
گویی کسی آرشهٔ امید را
روی تارهای صوتیات میکشد تا
روی پای این گوشی گستاخ بایستم و
به تمام دفترچهٔ تلفن فخر بفروشم..
تو حرف میزنی و ساعت در من
دیگر سینه خیز نمیگذرد.. وقتی
انگیزهٔ زندگی را با هر خنده
درون قلبم به امانت میگذاری تا
ایمان بیاورم که
صدایت نسبت خونی دارد با امید..
صدا کن مرا
صدایت را از گوشهای من پس نگیر..
نگذار زندگی در من بلاتکلیف بماند
در حنجرهات قد میکشم..
گویی کسی آرشهٔ امید را
روی تارهای صوتیات میکشد تا
روی پای این گوشی گستاخ بایستم و
به تمام دفترچهٔ تلفن فخر بفروشم..
تو حرف میزنی و ساعت در من
دیگر سینه خیز نمیگذرد.. وقتی
انگیزهٔ زندگی را با هر خنده
درون قلبم به امانت میگذاری تا
ایمان بیاورم که
صدایت نسبت خونی دارد با امید..
صدا کن مرا
صدایت را از گوشهای من پس نگیر..
نگذار زندگی در من بلاتکلیف بماند
- ۱.۹k
- ۰۲ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط