خواستم یکشب نگویم دوستت دارم نشد
خواستم یکشب نگویم دوستت دارم ؟.... نشد
خواستم دل بر کسی غیر تو بسپارم نشد!
هیچ کس غیر خودت این عشق را لایق نبود
غیر تو نگذاشتم نه هیچ کس یارم نشد
پاره کردم برگ برگ سر رسیدم را ببین
آی ساعت زود بگذر وقت دیدارم نشد؟!
صبح تا شب فکر تو شب تا سحر در خوابها...
هیچ کس آیینه ی این قدر تکرارم نشد
بینوایی مرا ، هم دوست هم دشمن شنید
از حسادت یکنفر هم یار و غمخوارم نشد
ها نشد ؟ نه من نمیخواهم کسی باشد فقط
کاش میشد تا خودت باشی پرستارم،... نشد
تا به کی باید بپرسی خوب هستم یا که نه ؟!
پاسخ تکراری ام: خود را می آزاری ، نشد...
می نوشتی می شود ، گفتی بسوز و هی بساز
سوختم ،آتش گرفتم ، مثل سیگارم ، نشد!
می شود یعنی که تو با بوسه ای برگردی و
طرح لبخندی بکاری روی دیوارم نشد....
با جسارت نام زیبای تو را؟.... می آورم
لااقل یکشب بگو دوستت دارم ؟.... نشد؟!۱
خواستم دل بر کسی غیر تو بسپارم نشد!
هیچ کس غیر خودت این عشق را لایق نبود
غیر تو نگذاشتم نه هیچ کس یارم نشد
پاره کردم برگ برگ سر رسیدم را ببین
آی ساعت زود بگذر وقت دیدارم نشد؟!
صبح تا شب فکر تو شب تا سحر در خوابها...
هیچ کس آیینه ی این قدر تکرارم نشد
بینوایی مرا ، هم دوست هم دشمن شنید
از حسادت یکنفر هم یار و غمخوارم نشد
ها نشد ؟ نه من نمیخواهم کسی باشد فقط
کاش میشد تا خودت باشی پرستارم،... نشد
تا به کی باید بپرسی خوب هستم یا که نه ؟!
پاسخ تکراری ام: خود را می آزاری ، نشد...
می نوشتی می شود ، گفتی بسوز و هی بساز
سوختم ،آتش گرفتم ، مثل سیگارم ، نشد!
می شود یعنی که تو با بوسه ای برگردی و
طرح لبخندی بکاری روی دیوارم نشد....
با جسارت نام زیبای تو را؟.... می آورم
لااقل یکشب بگو دوستت دارم ؟.... نشد؟!۱
- ۱۷۹
- ۲۹ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط