تاجری انگلیسی هر روز اشیاء تاریخی مصر را بار شتر می کرد ت

تاجری انگلیسی هر روز اشیاء تاریخی مصر را بار شتر می کرد تا به کشتی برساند و به انگلیس ببرد.!

افسار شتر را هم مرد عربی می کشید، و از این که تاریخش به تاراج می رفت ناراحت بود،

و مدام زیرلب ، زمزمه کنان به تاجر انگلیسی فحش می داد!

ولی برای مزد هنگفتی که می گرفت، راهنمای کاروان هم بود.!

تاجر از مترجمش پرسید: مرد عرب چه می گوید؟
مترجم گفت: که به شما فحش می دهد و نفرین می کند.!

تاجر گفت: این فحش و نفرین بر کارش هم خللی وارد می کند؟

مترجم پاسخ داد :
نه کارش را به خوبی انجام میدهد.!

تاجر لبخندی زد و گفت:
بگذار هر چه می تواند نفرین کند و فحش بدهد.!
چند فحش و نفرین انگلیسی هم یادش بده ..!!

حالا حکایت مردم ایران است!

مرگ بر آل سعود، مرگ بر آمریکا
و اسرائیل میگوییم،
اما برای حج رفتن و زر در کیسه دشمن ریختن سر ودست میشکنیم ..!!!
دیدگاه ها (۳)

می اندیشم که خم و راست شدن "ادیسون" در آزمایشگاهش وقتی که می...

آنقدر دوستت دارم که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم !!تو می ...

روزی فیل با سرعت از جنگل می گریخت!سبب را پرسیدند گفت: شیر دس...

سرزمینی که نخبگانش بیکار باشد و پخمگانش شاغلصادراتش متفکر با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط