دلبری با دلبری دل از کفم دزدیدرفت

دلبری با دلبری دل از کفم دزدید‌رفت...
هرچه کردم ناله از دل سنگدل نشنید رفت...
گفتمش ای دل ربا دلبر ز دل بردن چه سود؟!
از ته دل بر منه دیوانه دل خندید رفت..(:
دیدگاه ها (۰)

جز نقش تو در نظر نیامد ما راجز کوی تو رهگذر نیامد ما راخواب ...

یکی ز شب گرفتگان چراغ برنمی کند...

نذر کردم گر ازین غم به در آیم روزیتا در میکده شادان و غزل‌خو...

گفتم:شراب وصل به #اوباش میدهند؟!با خنده گفت:بنده ی "او" باش،...

دختر جهنمی

#درخواستی#تکپارتیوقتش رسیده...... ا/ت نفس‌هاش تند شده بود هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط