آقا صفار همسایه دیوار به دیوارمان توی سن هفتاد و خوردهای

آقا صفار همسایه دیوار به دیوارمان توی سن هفتاد و خورده‌ای سالگی بخاطر خوردن قرص و داروی بیش از حد مُرد. ما شنیدیم که هوش و حواس درستی نداشته و اینطور شده. بعد‌ها همسرش مهوش خانم در یک جلسه ختم قرآن بین زن‌ها گفته بود قرص نبود که صفار را کشت، الزایمر جانش را گرفت!
آقا صفار یک پسر داشت به اسم امید که توی بیست و سه سالگی وقتی رفته بود پُشتِ بام آنتن را درست کند که فینال لیگ قهرمانان اروپا که بین لیورپول و آث میلان بود را ببیند از پشت بام افتاد زمین و رفت کما و تمام کرد.
قضیه اینطور بوده که بازی رفته بوده پنالتی و دقیقا در شروع ضربات، تصویر خراب شده بوده و امید رفته بوده پشت بام برای درست کردن آنتن. از آنجایی که گاهی برای ما تشخیص اینکه امید دوست دخترش ثریا را بیشتر دوست دارد یا جِرارد را (کاپیتان لیورپول) یعنی می‌خواهم حد عشق این بچه به لیورپول را بگویم، وقتی داشته آنتن را درست می‌کرده از پنجره‌ی خانه روبه رویی می‌شنود که دودک درواز‌بان لیورپول پنالتی را گرفت و لیورپول قهرمان شد. همانجا آنقدر ذوق زده شده بوده که از هیجان نمی‌دانم دو طبقه را می‌پرد یا تعادلش را از دست می‌دهد. بعد از اینکه روح امید با اروح پیشکسوتان و طرفدارانِ به رحمتِ خدا رفته‌ی لیورپول محشور شد آقا صفار و مهوش خانم خیلی زیاد تنها شدند. آقا صفار نتوانست تنهاییِ پس از امید را دوام بیاورد و برای همین هم یک روز صبح بار وُ بندیلش را جمع کرد و رفت یک جایی توی ذهنش و شروع کرد به زندگی کردن با امید.
شب‌هایی که لیورپول بازی داشت با یک کیلو تخمه می‌رفت خانه و صدای تلویزیون تا صبح همسایه‌ها را عاصی می‌کرد.
با اینکه آقا صفار توی تمام زندگی‌اش مخالف فوتبال بود و تیم‌های ایرانی را هم نمی‌شناخت اما وقتی جرارد از لیورپول رفت لس‌آنجلس گلکسیِ آمریکا، ممد لائودا دیده بود که آقا صفار تا صبح دم در سیگار کشیده.
آیا نیاز به توضیح دارد که آقا صفار بعد از آلزایمر چه به سرش آمد؟ مثل این می‌ماند که آدم را بیندازند توی یک کره‌ی دیگر که هیچکس و هیچ‌چیز آنجا نیست! مغز آقا صفار مثل برهوت شد یکدفعه! دیگر هیچی نداشت از امید. نه لیورپول نه جرارد نه هیچی. وقتی امید مُرد همه می‌گفتند حالا این زن و مرد به چه امیدی می‌خواهند صبح از خواب بیدار شوند و شب بخوابند؟! آقا صفار وقتی از توی ذهن‌اش هم امید را از دست داد دیگر واقعا امیدی برای خوابیدن و بیدار شدن ندید! برای همین هم قرص‌ها را اشتباهی و زیاد زیاد میل کرد و تمام!!

از کتابِ
📚 و تنها عشق چاره‌ساز است/
نویسنده: علی‌سلطانی
.
.
#عکس ، #داستان_کوتاه ، #شرح_پریشانی ، #نوستالژیک
دیدگاه ها (۷)

تا نشست تو ماشین گفت اون سیم رو بده من خودم وصل میشم آهنگ بز...

خَسته از خویشَم، در آغوشَم بگیر...- مظفر النواب .#شعر ، #عشق...

اونجا که ادیب صابر میگه:گویند که هر چیز به هنگام بُود خوش......

بیاید یکم اهنگ قدیمی گوش بدیم:))🌱🤍‌#اهنگ ، #قدیمی ، #هایده ،...

من بی حیا نیستم💠روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادت...

من بی حیا نیستم💠روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط