خواب دیدم که خدا عاشق چشمان تو شد

خواب دیدم که خدا عاشق چشمان تو شد

اشک ریزانِ دعا، دست به دامان تو شد

مات و مبهوتِ از این خلقت زیبای عجیب

آسمان را به تو بخشید و گُل افشان تو شد

روسری از سر تو رفت عقب، ماه گرفت

ماه پَرپَر شد و پژمرد و به قربان تو شد

چه شد این چشم منِ مُلحد افسانه پرست

تار مویی ز تو را دید و مسلمان تو شد

با دل سرکش بی عاطفه ی خسته ی من

تو چه کردی که دلم گوش به فرمان تو شد

آنقدر از تو نوشتم همه جا پیش همه

قصّه ی شاعری ام یکسره دیوان تو شد

جگرم خون شده، ای کاش که می فهمیدی

در خودش گم شده بود آنکه غزل خوان تو شد

#F



@,,,,D


دیدگاه ها (۸)

ﺧـــــــــﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﺳﻤـــــــــــــــﺎﻥ !!"ﺑﻐﻀﺖ " ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﮑ...

ﭼﺮﺍ نمیکُشدﻣﺮﺍ،ﺧﺪﺍﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺗﻮﻣﯿﺎﻥ ﺁﺏ ﻭﺁﺗﺸﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺗﻮﻗﺴﻢ...

آن جایی که باد نمی وزد، آدم ها دو دسته می شوند؛آن هایی که با...

❤================❤طوری رفتار کنید که دیگران احساس کنند مهم ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط