پارت ۲1
*همچنان فلش بک😐✌*
#مینجی
دلم میخواست تک تک موهاشو بکنم
○:واقعا شرمنده ولی یکاری پیش اومده،حتما یروز میام پیشت داداش بزرگه😁😉
سینجا:باشه،اها الان شدم داداش،باشه باشه
خندید و خدافظی کردیم اون ب یطرف رفت مام ی طرف دیگه
تهیونگ منو دنبال خودش میکشید،از سینجا ک دور شدیم دستمو محکم ازش جدا کردم و وایسادم
○:چرا اینکارو کردی؟بعد ی مدت اومدم ببینمش این چ کاری بود
برگشت و عصبی نگام کرد یکم ترسیدم ولی ب روی خودم نیاوردم،اروم اروم میومد سمتم و من میرفتم عقب تا اینکه خوردم ب دیوار،خیلی عصبی بود،دستشو محکم رو دیوار کوبوند و گذاشتش رو دیوار
○:چیه؟!ابرومو بردی حالا عصبیم میشی؟
☆:چرا بغلش کردی؟هااان؟
هان اخرشو با صدای بلند گفت
○:ب تو چه؟
☆:جواب منو بده.چراا؟
○:به تو ربطی ندار!'مگه صاحب منی؟یا دوس پسرمی؟کدومش هااا؟!
☆:هیچکدوم،ولی اونقدر دوست دارم ک نمیخوام کسی بغلت کنه و عطرتو حس کنه!!میفهمی؟(با داد)
قفل کردم،از ی طرف خیلی خوشحال بودم،از طرفیم تعجب کرده بودم
○:یَ...یعنی چی؟!
☆:یعنی همین
دستمو گرفت و رفتیم سوار ماشین شدیم،وقتی رسیدیم خونه مستقیم رفتیم تو اتاقمون رو تخت نشست و دستشو زیر چونش گذاشت،دلم میخواست بغلش کنم،ولی خیلی عصبی بود
○:تهیونگ..تو...واقعا راست گفتی؟
بلن شدو اومد سمتم،دستشو پشت گردنم گذاشت چن ثانیه تو چشام زل زد و بعدش لبامو محکم بوسید،کل بدنم بیحس شد،ازم جدا شدو دستامو گرفت
☆:مینجی،معذرت میخوام،ولی میخوام فقط مال من باشی،نمیخوام کسی بغلت کنه یا تو چشای رنگیت نگاه کنه
محکم بغلش کردم○:دوست دارم کیم تهیونگ
☆:منم دوست دارم جونگ مینجی:)
*زمان حال*'
یکدفعه تهیونگ اومد تو اتاق و نشست بغلم و دستشو دور گردنم انداخت
☆:'چرا گرفتهای'؟
○:تو فکر کایلام،هربار ک میبینم حالشو داغون میشم
☆:من بهت قول میدم درست میشع،همه داریم بخاطرش تلاش میکنیم،حالش خوب میشه
ادامه پارت بعد🧚♀️
لایک کامنت🧚♀️
کامنتا خیلی کمههااا🥺🧚♀️
#BTS #bts #BEAUTIFUL #bestkpopleader
#مینجی
دلم میخواست تک تک موهاشو بکنم
○:واقعا شرمنده ولی یکاری پیش اومده،حتما یروز میام پیشت داداش بزرگه😁😉
سینجا:باشه،اها الان شدم داداش،باشه باشه
خندید و خدافظی کردیم اون ب یطرف رفت مام ی طرف دیگه
تهیونگ منو دنبال خودش میکشید،از سینجا ک دور شدیم دستمو محکم ازش جدا کردم و وایسادم
○:چرا اینکارو کردی؟بعد ی مدت اومدم ببینمش این چ کاری بود
برگشت و عصبی نگام کرد یکم ترسیدم ولی ب روی خودم نیاوردم،اروم اروم میومد سمتم و من میرفتم عقب تا اینکه خوردم ب دیوار،خیلی عصبی بود،دستشو محکم رو دیوار کوبوند و گذاشتش رو دیوار
○:چیه؟!ابرومو بردی حالا عصبیم میشی؟
☆:چرا بغلش کردی؟هااان؟
هان اخرشو با صدای بلند گفت
○:ب تو چه؟
☆:جواب منو بده.چراا؟
○:به تو ربطی ندار!'مگه صاحب منی؟یا دوس پسرمی؟کدومش هااا؟!
☆:هیچکدوم،ولی اونقدر دوست دارم ک نمیخوام کسی بغلت کنه و عطرتو حس کنه!!میفهمی؟(با داد)
قفل کردم،از ی طرف خیلی خوشحال بودم،از طرفیم تعجب کرده بودم
○:یَ...یعنی چی؟!
☆:یعنی همین
دستمو گرفت و رفتیم سوار ماشین شدیم،وقتی رسیدیم خونه مستقیم رفتیم تو اتاقمون رو تخت نشست و دستشو زیر چونش گذاشت،دلم میخواست بغلش کنم،ولی خیلی عصبی بود
○:تهیونگ..تو...واقعا راست گفتی؟
بلن شدو اومد سمتم،دستشو پشت گردنم گذاشت چن ثانیه تو چشام زل زد و بعدش لبامو محکم بوسید،کل بدنم بیحس شد،ازم جدا شدو دستامو گرفت
☆:مینجی،معذرت میخوام،ولی میخوام فقط مال من باشی،نمیخوام کسی بغلت کنه یا تو چشای رنگیت نگاه کنه
محکم بغلش کردم○:دوست دارم کیم تهیونگ
☆:منم دوست دارم جونگ مینجی:)
*زمان حال*'
یکدفعه تهیونگ اومد تو اتاق و نشست بغلم و دستشو دور گردنم انداخت
☆:'چرا گرفتهای'؟
○:تو فکر کایلام،هربار ک میبینم حالشو داغون میشم
☆:من بهت قول میدم درست میشع،همه داریم بخاطرش تلاش میکنیم،حالش خوب میشه
ادامه پارت بعد🧚♀️
لایک کامنت🧚♀️
کامنتا خیلی کمههااا🥺🧚♀️
#BTS #bts #BEAUTIFUL #bestkpopleader
۱۵.۸k
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.