سناریودرخواستی
#سناریودرخواستی
♡وقتی داری بستنی میخوری و یهو میوفته زمین(بستنی قیفی)♡
نامجون:مطمئنم خدا به خاطر دست و پا چلفتی بودنمون مارو کنار هم قرار داد(دور از جون بچم)
.
جین:ای خدااا باز تو دوباره برا من کارگرفتی
.
شوگا:خوابه با صدای جیغت بیدار میشه
.
جیهوپ: عب نداره سانشاینم
.
جیمین:جمش میکنه و میگه مهم نیست پیش میاد دیگه
.
تهیونگ:بدو جمش کن الان یونتان میاد می خورتش مریض میشه
.
کوک:بعدا ما یه زره شیرموز میریختیم فاتحمون خونده بود
♡وقتی داری بستنی میخوری و یهو میوفته زمین(بستنی قیفی)♡
نامجون:مطمئنم خدا به خاطر دست و پا چلفتی بودنمون مارو کنار هم قرار داد(دور از جون بچم)
.
جین:ای خدااا باز تو دوباره برا من کارگرفتی
.
شوگا:خوابه با صدای جیغت بیدار میشه
.
جیهوپ: عب نداره سانشاینم
.
جیمین:جمش میکنه و میگه مهم نیست پیش میاد دیگه
.
تهیونگ:بدو جمش کن الان یونتان میاد می خورتش مریض میشه
.
کوک:بعدا ما یه زره شیرموز میریختیم فاتحمون خونده بود
۳.۷k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.