فصل2پارت6
Part6
f2
فلش به بک اتاق تهیونگ
نانا: بیهوش بودم که وقتی بهشوش اودم فهمیدم چه اتفاقی افتاده ودیدم تهیونگ منو بغل کرده بود ولی نمیدونم چرا حس خواصی بهش دارم ازش خوشم اومده بود توان راه رفتنو نداشتم بدنم خیلیییییی دردم میکرد بلند شدم که یهو
نانا: اخ( بلند)
راوی:تهیونگ با صدای نانا بیدار شد
تهیونگ : کی بیدار شدی
نانا: همین الان
تهیونگ: تو حالت خوب نیست چرا پاشدی
نانا: تشنم بود
راوی: تهیونگ نانارو براید استایل بغل کرد و بردش سمت اشپز خونه و نانا یخچالو باز کرو اب و ریخت تو لیوان که توی بغل تهیونگ اب خورد
تهیونگ: سیر شدی
نانا: اره میتونی ببری روی تخت خیلی خستمه خوابم میاد
تهیونگ: نه نمیشه
نانا: چرا!!!!!!!
تهیونگ: اول دارو بعد خواب
نانا: اها باش
f2
فلش به بک اتاق تهیونگ
نانا: بیهوش بودم که وقتی بهشوش اودم فهمیدم چه اتفاقی افتاده ودیدم تهیونگ منو بغل کرده بود ولی نمیدونم چرا حس خواصی بهش دارم ازش خوشم اومده بود توان راه رفتنو نداشتم بدنم خیلیییییی دردم میکرد بلند شدم که یهو
نانا: اخ( بلند)
راوی:تهیونگ با صدای نانا بیدار شد
تهیونگ : کی بیدار شدی
نانا: همین الان
تهیونگ: تو حالت خوب نیست چرا پاشدی
نانا: تشنم بود
راوی: تهیونگ نانارو براید استایل بغل کرد و بردش سمت اشپز خونه و نانا یخچالو باز کرو اب و ریخت تو لیوان که توی بغل تهیونگ اب خورد
تهیونگ: سیر شدی
نانا: اره میتونی ببری روی تخت خیلی خستمه خوابم میاد
تهیونگ: نه نمیشه
نانا: چرا!!!!!!!
تهیونگ: اول دارو بعد خواب
نانا: اها باش
۲.۷k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.