the end of time after him part 40

لوکاس : ناتاشا ...( سرفه ) من ...حالم خوبه
ناتاشا : لوکاس لطفا مراقب باش من بدون تو میمیرم
پاتریشیا : خواهشا بس کنید بقیه بچه ها زیر آواره هان
ناتاشا : اون راست میگه لوکاس میتونی بلند سی
لوکاس: آره حالم خوبه میتونم بلند شم
پاتریشیا : من میرم اون طرفو بگردم شما ها همه اون قسمت
ناتاشا ویو : در حال گشتن دنبال بچه ها بودم تا اینکه صدای پنی و فلیکس رو شنیدم به سمتشون دویدم
ناتاشا : فلیکس ، پنی حالتون خوبه
فلیکس: حالمون خونه فقط یکم خراش برداشته دستمون
ناتاشا : خوبه سالمید همتون برید اون قسمت بایستید لوکاس هم اونجاست منو پاتریشیا دنبال بقیه میگردیم
فلیکس: منم باهاتون میام پنی تو پیش لوکاس بمون
پنی : راستش نمیخوام با لوکاس تنها بمونم میشه باهاتون بیام
ناتاشا ویو : میدونستم الان هیچکسی نمیتونه به کس درگه ای اعتماد کنه و خطر ریزش دوباره اون ساختمون زیاد بود
ناتاشا :پنی میدونم الان دیگه به خودتم اعتماد نداری اما اینو بدون که اگه هیچکسی یه جایی راه بره ممکنه ساختمون دوباره بریزه و هممون کشته بشیم
لوکاس آدم بدی نیست نگرانش نباش
پنی :باشه تلاشمو میکنم
ناتاشا : اونجارو ببین ساشا جیمز و اشلی ان
ناتاشا ویو : جیمز کف زمین افتاده و اشلی داشت با تمام وجودش اونو خوب می‌کرد ساشا هم گریه میکرد
ناتاشا : ساشا جیمز چش شده
ساشا :( گریه ) جیمز ایست قلبی کرد اشلی برش گردوند ولی خب به هوش نمیاد ...
ناتاشا : الان زندس
ساشا : نمیدونم اشلی هم نمیدونه زندس یا نه
ناتاشا : حالا چیکار کنیم ...
دیدگاه ها (۲)

من رو به اونی که خودش بهتر میدونه 👍

از علایق ادمینتون( گامبال )😂😂😂(غذا ) (ناتاشا )(کرم ریزی به د...

کپشن مهم اگه رمانمو میخونی

شاهد آدم های گشاد هستم بابا لایک میکنی این انگشت بی صاحاب مر...

the end of time after him part 53

the end of time after him part 54 ( آخرین پارت )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط