(یادت نره کپشن رو بخونی )
پارت معرفه
پارک هه این
نقش اصلی زن و یک مافیا که طی یک ماموریت با کارگاه داستان ک همون نقش اصلی مرد باشه آشنا میشه
برای جهرش هم میتونید جنی رو فرض کنید
سنش هم ۲۵ سالشه و پدرش رو از دست داده با مادرش زندگی میکنه
ی
عمارتش وسط چنگله و راه ماشین نداره با هلیکوپتر میره و میاد بخاطر همین پلیسا نمیتونن پیداش کنم
چون نمیدونن ک با هلیکوپتر میره
کیم تهیونگ
نقش اصلی مرد ک کارگاه هست
و برای دستگیری بزرگ ترین مافیای زن ب مقر اونها نفوض میکنه و حدود یک ماه دیگه معامله ی اسلحه و کوکایین انجام میشه و اون روز روز موعود هست
و کیم تهیونگ نامزد داره ک نامزدش دختر ریس پلیس هست🤣🤣💔
قیافه اون دختره هم میتونی دودوهی توی سریال شیطان من فرض کنی
تهیونگ ۲۶ سالشه
( اسم نامزد تهیونگ دودوهی هست)
دودوهی هم ۲۵ سالشه هست
ک دودوهی میشه دختر پسر عموی هه این
( فهمیدید؟😂)
داستان اینطوریه ک یک ماه دیگه تقریبا میخایم تا معامله توی این یک ماه تهیونگ عاشقه هه این میشه و توی معامله جونش رو از دست میده
از این طرف هم هه این بیجاره ک تازه داشته عاشقش میشده
بر اثر این اتفاق روانی میشه مادرش هم سر این موضوع سکته میزنه و میمیره هه این هم ب بیمارستان روانی آلمان منتقل میشه( عموش توی آلمان هست)
بچه ها دیگه هی نگید غمگین نباشه این یکی دیگه غمگینه برای فیک بعدی هم واییی ی ایده دارم همتون عاشقش میشیددد
حمایت یادتون نره بای باییی
پارک هه این
نقش اصلی زن و یک مافیا که طی یک ماموریت با کارگاه داستان ک همون نقش اصلی مرد باشه آشنا میشه
برای جهرش هم میتونید جنی رو فرض کنید
سنش هم ۲۵ سالشه و پدرش رو از دست داده با مادرش زندگی میکنه
ی
عمارتش وسط چنگله و راه ماشین نداره با هلیکوپتر میره و میاد بخاطر همین پلیسا نمیتونن پیداش کنم
چون نمیدونن ک با هلیکوپتر میره
کیم تهیونگ
نقش اصلی مرد ک کارگاه هست
و برای دستگیری بزرگ ترین مافیای زن ب مقر اونها نفوض میکنه و حدود یک ماه دیگه معامله ی اسلحه و کوکایین انجام میشه و اون روز روز موعود هست
و کیم تهیونگ نامزد داره ک نامزدش دختر ریس پلیس هست🤣🤣💔
قیافه اون دختره هم میتونی دودوهی توی سریال شیطان من فرض کنی
تهیونگ ۲۶ سالشه
( اسم نامزد تهیونگ دودوهی هست)
دودوهی هم ۲۵ سالشه هست
ک دودوهی میشه دختر پسر عموی هه این
( فهمیدید؟😂)
داستان اینطوریه ک یک ماه دیگه تقریبا میخایم تا معامله توی این یک ماه تهیونگ عاشقه هه این میشه و توی معامله جونش رو از دست میده
از این طرف هم هه این بیجاره ک تازه داشته عاشقش میشده
بر اثر این اتفاق روانی میشه مادرش هم سر این موضوع سکته میزنه و میمیره هه این هم ب بیمارستان روانی آلمان منتقل میشه( عموش توی آلمان هست)
بچه ها دیگه هی نگید غمگین نباشه این یکی دیگه غمگینه برای فیک بعدی هم واییی ی ایده دارم همتون عاشقش میشیددد
حمایت یادتون نره بای باییی
- ۸.۱k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط