داستان آموزنده مفید..!
داستان آموزنده مفید..!
روزی مردی فقیر با ظرفی پر از انگور نزد رسول خدا آمد و به او هدیه داد، رسول خدا آن ظرف را گرفت و شروع کرد
به خوردن انگور، و با خوردن هر دانه انگور تبسمی میکرد
و آن مرد از دیدن این صحنه خیلی احساس خوشحالی میکرد.
اصحاب رسول خدا بنابه عادت،منتظر بودند که
پیامبر آنها را در خوردن انگور شریک نماید.
ولی رسول خدا همه انگورها را خورد و به آنها تعارفی نکرد. آن مرد فقیر با خوشحالی فراوان از آنجا رفت.
یکی از اصحاب پرسید: یا رسول الله! عادت بر این داشتید که ما را در خوردن شریک میکردید!
اما اینبار به تنهائی انگورها را خوردید!؟
پیامبر لبخندی زد و فرمود : دیدید خوشحالی آن مرد را وقتی انگورها را میخوردم؟
انگورها آنقدر تلخ بود،که ترسیدم اگر یکی از شما در خوردن تلخی نشان دهد خوشحالی آن مرد به افسردگی مبدل شود.
" اللهم زین أخلاقنا بحق القرآن و محمد و آله "
خدایا! أخلاق ما را به بهترین أخلاقها زینت ده
هیچ وقت دل کسی را نشکن...!
سلام صبح بخیر:)
روزی مردی فقیر با ظرفی پر از انگور نزد رسول خدا آمد و به او هدیه داد، رسول خدا آن ظرف را گرفت و شروع کرد
به خوردن انگور، و با خوردن هر دانه انگور تبسمی میکرد
و آن مرد از دیدن این صحنه خیلی احساس خوشحالی میکرد.
اصحاب رسول خدا بنابه عادت،منتظر بودند که
پیامبر آنها را در خوردن انگور شریک نماید.
ولی رسول خدا همه انگورها را خورد و به آنها تعارفی نکرد. آن مرد فقیر با خوشحالی فراوان از آنجا رفت.
یکی از اصحاب پرسید: یا رسول الله! عادت بر این داشتید که ما را در خوردن شریک میکردید!
اما اینبار به تنهائی انگورها را خوردید!؟
پیامبر لبخندی زد و فرمود : دیدید خوشحالی آن مرد را وقتی انگورها را میخوردم؟
انگورها آنقدر تلخ بود،که ترسیدم اگر یکی از شما در خوردن تلخی نشان دهد خوشحالی آن مرد به افسردگی مبدل شود.
" اللهم زین أخلاقنا بحق القرآن و محمد و آله "
خدایا! أخلاق ما را به بهترین أخلاقها زینت ده
هیچ وقت دل کسی را نشکن...!
سلام صبح بخیر:)
۸۳۹
۱۵ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.