چراغ نفتی مادر بزرگ می سوزد
چراغ نفتی مادر بزرگ می سوزد
و او نگاه خودش را به پیت می دوزد
دوباره او و صدایی که می زند بر در
و مثل بید تنش مادرانه میلرزد
عصا به دست نگاهش به قاب عکس افتاد
و زیر لب به خودش گفت،که رنگ می بازد
من از حوالی چشمش که تازه تَر شده بود
به گریه بوسه زدم، این به عمر می ارزد
.
.
.
.
.
.
#خاص
و او نگاه خودش را به پیت می دوزد
دوباره او و صدایی که می زند بر در
و مثل بید تنش مادرانه میلرزد
عصا به دست نگاهش به قاب عکس افتاد
و زیر لب به خودش گفت،که رنگ می بازد
من از حوالی چشمش که تازه تَر شده بود
به گریه بوسه زدم، این به عمر می ارزد
.
.
.
.
.
.
#خاص
۳.۹k
۰۶ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.