بازگشت دوباره

بازگشت دوباره
P:3(پایانی)
همینجوری که تو بغل پانسی بودم تئو اومد لباساش مرتب موهاش شونه شده برای چند لحظه خیرش شدم ولی زود به خودم اومدم بعد یکم که تئو وایساده بود داشت با بلیز صحبت می‌کرد لونا اومد نمی دونستم دارن چی میگن بعد یکم بحث کردن تئو با لونا رفت
تئو ویو
لونا اومد و با کلی بحث کردن مجبوری باهاش رفتم لونا وارد یکی از برج ها شد وقتی وارد شدیم رو بروی هم وایسادیم
تئو:
«چته چیکار داری؟»
لونا آروم آروم اومد سمت تئو تئو هیچ واکنشی نشون نداد وقتی لونا به تئو رسید سریع تئو رو بوسید تئو هم شک نشد و با سرعت پسش زد
تئو با اعصبانیت گفت:
«تو دیوونه ایی؟اول که رابطه منو لیا رو خراب کردی حالا نقشت چیه»
لونا:
«من خرابش نکردم تو خرابش کردی»
تئو به سمت پله ها رفت:
«برو بابا دیوونه ایی»
تئو وقتی به پله ها رسید با دیدن لیا که قایم شده بود خشکش زد لیا هم درنگ نکردو دوید بغل تئو و بوسیدشش تئو هم محکم دستاشو دور کمر لیا قفل کرد و اونم بوسیدش
و بله دوتا کبوتر عاشق دوباره بهم برگشتن بقیش هم به ما ربطی؟ندارههههههه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می‌دونم کم شد ولی ایده آیی ندارم 🎀
بوس به همتون💋
دیدگاه ها (۴)

سلامم آقا چند روز پیش رفته بودم خرید با مامانم و عمم آقا رفت...

۲۱ آبان تولدمهههههههه🤣🎀

بازگشت دوباره P:2بعد از حرف من تئو وارد اتاق شد و رفت یک گوش...

جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ داشتم پارت جدید می‌نوشتم که دستم ...

بازگشت دوباره P:1 هایی من لیام سال آخرمه که داخل هاگوراتز هس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط