تهیونگ داشتم نگاه میکردم که کیارو کشتم که
تهیونگ: داشتم نگاه میکردم که کیارو کشتم که
(بچه ها کینگو دستیار تهیونگه)
کینگو: ارباب یکی داشت جاسوسی میکرد منم اوردمش
تهیونگ: بندازش انباری
کینگو: انباری پره
تهیونگ: گفتم بندلزششش
کینگو: چشم قربان
ا.ت ویو: داشتم گریه میکردم که یکی اومد تو انباری اسمش هالزی بود هم سن بودیم اون جاسوسی کرده بود ولی با این حال ما دوست شدیم
چند روز بعد:
(بچه ها کینگو دستیار تهیونگه)
کینگو: ارباب یکی داشت جاسوسی میکرد منم اوردمش
تهیونگ: بندازش انباری
کینگو: انباری پره
تهیونگ: گفتم بندلزششش
کینگو: چشم قربان
ا.ت ویو: داشتم گریه میکردم که یکی اومد تو انباری اسمش هالزی بود هم سن بودیم اون جاسوسی کرده بود ولی با این حال ما دوست شدیم
چند روز بعد:
- ۲.۶k
- ۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط