تهیونگ داشتم نگاه میکردم که کیارو کشتم که

تهیونگ: داشتم نگاه میکردم که کیارو کشتم که
(بچه ها کینگو دستیار تهیونگه)
کینگو: ارباب یکی داشت جاسوسی میکرد منم اوردمش
تهیونگ: بندازش انباری
کینگو: انباری پره
تهیونگ: گفتم بندلزششش
کینگو: چشم قربان


ا.ت ویو: داشتم گریه میکردم که یکی اومد تو انباری اسمش هالزی بود هم سن بودیم اون جاسوسی کرده بود ولی با این حال ما دوست شدیم

چند روز بعد:
دیدگاه ها (۰)

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط