یک مرتبه راهی شدی تا من
یک مرتبه راهی شدی تا من
سهمم از احساست همین باشد
پاییز غوغا میکند هرشب
تا دردهایم بیش از این باشد...
آذر تهِ احساس پاییز است
یلدا همیشه اوج دلتنگی
یعنی شبش یک لحظه بیش از پیش
با غصه های عشق میجنگی...
وای از غم پاییزِ بی مهرم
فصلی که اوجش آخرش باشد
یک فصل پر دردی که یلدایش
ته مانده های آذرش باشد...
بغضی درون سینه جا مانده
روزی سه نوبت درد میبارم
از حال و روز شعر میفهمی
یک عشق مزمن در سرم دارم...
از غصه های قصه میکاهم
شاید جهانم را بغل کردی
شاید دلت راضی شود امشب
با رفتن پاییز برگردی...
با بغض هایم قصه میسازم
شاید که قسمت هم در این باشد
یلدای من همرنگ
سهمم از احساست همین باشد
پاییز غوغا میکند هرشب
تا دردهایم بیش از این باشد...
آذر تهِ احساس پاییز است
یلدا همیشه اوج دلتنگی
یعنی شبش یک لحظه بیش از پیش
با غصه های عشق میجنگی...
وای از غم پاییزِ بی مهرم
فصلی که اوجش آخرش باشد
یک فصل پر دردی که یلدایش
ته مانده های آذرش باشد...
بغضی درون سینه جا مانده
روزی سه نوبت درد میبارم
از حال و روز شعر میفهمی
یک عشق مزمن در سرم دارم...
از غصه های قصه میکاهم
شاید جهانم را بغل کردی
شاید دلت راضی شود امشب
با رفتن پاییز برگردی...
با بغض هایم قصه میسازم
شاید که قسمت هم در این باشد
یلدای من همرنگ
۵.۹k
۰۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.