در سیاهی غرق شده ام؛سیاهی چشمانت با سیاهی روزگارم چه هارمونی غریبی دارند...غرق تو...غرق هوای بی تو...اصلا میدانی چه ملال بزرگیست باسکوت آواز خواندنپرده چشم ها را باید کشیدودر سیاهی فرو رفت؛حالا که تو نیستی.....