یاد کودکی هایم بخیر....سرخوش و شادو بی خیال....می دویدم ب
یاد کودکی هایم بخیر....سرخوش و شادو بی خیال....می دویدم به شوق رسیدن به پارکی....تا بخورم درآن پارک سرسره وتابی....تاب تاب عباسی خدا منو نندازی....شعرهای کودکانه بازی های بچه گانه....قهقه های مستانه بدون هیچ اظطرابی....اوج آرزوها بالا رفتن تابه....ولی اوج آرزوهای الان همش یه سرابه....تو اون بازی ها خبری از سقوط نبود....اوج ناراحتی ها سقوط از یه تاب بود....غمهامون سر میخوردن باسرخوردن از سرسره....شادی می اومد رولبامون با الاکلنگ و تیشه....ولی تو این زمونه هرکی به فکر خویشه....خدای خوبم برگردون دلامونو به اوج بچگی....دنیای ساده و ب ریا و مهربونی
#تاب_بازی
#تاب_بازی
۸۷۴
۲۲ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.