سال۶۹ هست ماجرایی عجیب به یکباره تمام کشور را به هم میریز
سال۶۹ هست ماجرایی عجیب به یکباره تمام کشور را به هم میریزد...
.
تیتر خبری که پخش میشود این است
.
جنازه دختری که با چاقو تکه تکه شده است در چادر ش زیر یک پل پیدا شده است...
.
قاتل در میدان اصلی شهر به دار مجازات آویخته میشود...
.
.
.
معصومه در کتابخانه مرکزی شهر سخت مشغول خواندن #
درس و مطالعه بود انقدر که در مطالعه گم شده بود اصلا خبر نداشت که تمام دوستانش یکی یکی از کتابخانه خارج شده اند و اوست که یکه و تنها فقط در کتابخانه مانده است...
.
با پیشنهاد بی شرمانه مسئول کتابخانه که فقط او و معصومه در کتابخانه مانده بودند یک لحظه معصومه جا میخورد...شروع به جیغ و فریاد میکند ولی صدایش به جایی نمی رسد چون کتابخانه در منطقه ایست که با مرکز شهر مقداری فاصله دارد...
.
وقتی مسئول کتابخانه مقاومت معصومه شهیده را میبیند چاقویش را در می آورد و او را با تهدید به کشتن به حمام زیر کتابخانه میبرد...شهیده بزرگوار به آن نانجیب می گوید تمام طلا هایم را به تو می دهم دست از این کار #کثیف بردار من تا الان دامنم به گناه آلوده نشده است....مسئول کتابخانه که هواهای شیطانی تمام وجودش را پر کرده است قبول نمی کند...شهیده هم میگوید منم تا جان دارم و تا روح در بدنم هست اجازه نمیدهم که دامن من را به گناه آلوده کنی وقتی نانجیب میبیند این شهیده بزرگوار تن به خواسته گناه آلود او نمی دهد با کارد به گلوی شهیده می زند و او را به شهادت می رساند ومی ماند که در حمام با پیکر شهیده معصومه چکار کند.... با کارد شروع به بریدن پوست و گوشت شهیده می کند و بدن اربا اربای او و استخوان ها را درون کیسه می گذارد ودر زیر پلی پنهان می کند....
.
چند روز بعد پيكر او كه در چادر عفافش پيچيده و ضربات كارد جاي جاي بدن مطهرش را شكافته بود در گوشه اي پيدا می شود...
.
.
شيطان نفس ،دست از آستين انسان نمايي گمراه برون آورد و فرشته اي معصوم كه تنها جرمش تقوا و پاكدامني بود را مظلومانه شهيد كرد .پاسداري را كه تا آخرين لحظه حيات پر افتخارش از سنگر عفاف و حجاب دفاع مي كند و با مرگ با عزت و قهرمانانه اش ، وفاداريش را با عقيده اش به پرچمدار مكتب عصمت و عفت "حضرت_فاطمه_زهرا(س)"و دفاع از ارزشهاي مقدس اسلام به اثبات ميرساند.
.
شهیده راه عفت و حجاب معصومه آرامش
.
تیتر خبری که پخش میشود این است
.
جنازه دختری که با چاقو تکه تکه شده است در چادر ش زیر یک پل پیدا شده است...
.
قاتل در میدان اصلی شهر به دار مجازات آویخته میشود...
.
.
.
معصومه در کتابخانه مرکزی شهر سخت مشغول خواندن #
درس و مطالعه بود انقدر که در مطالعه گم شده بود اصلا خبر نداشت که تمام دوستانش یکی یکی از کتابخانه خارج شده اند و اوست که یکه و تنها فقط در کتابخانه مانده است...
.
با پیشنهاد بی شرمانه مسئول کتابخانه که فقط او و معصومه در کتابخانه مانده بودند یک لحظه معصومه جا میخورد...شروع به جیغ و فریاد میکند ولی صدایش به جایی نمی رسد چون کتابخانه در منطقه ایست که با مرکز شهر مقداری فاصله دارد...
.
وقتی مسئول کتابخانه مقاومت معصومه شهیده را میبیند چاقویش را در می آورد و او را با تهدید به کشتن به حمام زیر کتابخانه میبرد...شهیده بزرگوار به آن نانجیب می گوید تمام طلا هایم را به تو می دهم دست از این کار #کثیف بردار من تا الان دامنم به گناه آلوده نشده است....مسئول کتابخانه که هواهای شیطانی تمام وجودش را پر کرده است قبول نمی کند...شهیده هم میگوید منم تا جان دارم و تا روح در بدنم هست اجازه نمیدهم که دامن من را به گناه آلوده کنی وقتی نانجیب میبیند این شهیده بزرگوار تن به خواسته گناه آلود او نمی دهد با کارد به گلوی شهیده می زند و او را به شهادت می رساند ومی ماند که در حمام با پیکر شهیده معصومه چکار کند.... با کارد شروع به بریدن پوست و گوشت شهیده می کند و بدن اربا اربای او و استخوان ها را درون کیسه می گذارد ودر زیر پلی پنهان می کند....
.
چند روز بعد پيكر او كه در چادر عفافش پيچيده و ضربات كارد جاي جاي بدن مطهرش را شكافته بود در گوشه اي پيدا می شود...
.
.
شيطان نفس ،دست از آستين انسان نمايي گمراه برون آورد و فرشته اي معصوم كه تنها جرمش تقوا و پاكدامني بود را مظلومانه شهيد كرد .پاسداري را كه تا آخرين لحظه حيات پر افتخارش از سنگر عفاف و حجاب دفاع مي كند و با مرگ با عزت و قهرمانانه اش ، وفاداريش را با عقيده اش به پرچمدار مكتب عصمت و عفت "حضرت_فاطمه_زهرا(س)"و دفاع از ارزشهاي مقدس اسلام به اثبات ميرساند.
.
شهیده راه عفت و حجاب معصومه آرامش
۲.۲k
۰۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.