من نرگس مستانه شدم هیچ ندیدی

من نرگس مستانه شدم.... هیچ ندیدی
من گیسوی بی شانه شدم.... هیچ ندیدی

آهوی تو با ناز خرامید به صحرا
دنبال تو بی خانه شدم.....  هیچ ندیدی

تا زلف گشودی دل ما رفت به تاراج
گیسوی تو را شانه شدم....  هیچ ندیدی

هر بار که جوشید دلم در تب عشقت
چون باده ی میخانه شدم.....  هیچ ندیدی

آغوش غزالت به غزل باز شد اما
تا سوی غزلخانه شدم.....  هیچ ندیدی

من غرق دو چشمت شده بودم که ببینی
با موج تو دیوانه شدم.....  هیچ ندیدی..
دیدگاه ها (۱)

ساز خود را کوک کن امشب پریشان خاطرم.......زخمه بر جانم بزن ت...

در مسیر خود هزاران پیچ و خم دارم رفیقدرد هایى تلخ اما تازه د...

در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم ...یارای گفتن گله‌ها نیست، ب...

در جان من طنین صدای بنان توییزیباترین الهه ی ناز جهان توییهر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط