آه ای آشفته گیسو بوی رفتن می دهی
آه ای آشفته گیسو بوی رفتن می دهی
حسرت گلهای شب بو بوی رفتنمی دهی
در دلم بلوا شده قدری مدارا کن رفیق
در میان این هیاهو بوی رفتن می دهی
بسته ای بار سفر یا اینکه از راه آمدی؟
روشنَ ست از این تکاپو بوی رفتن میدهی
حرف قلبت را لبت کتمان کند، حاشا نکن
با همین حرف دو پهلو بوی رفتن میدهی
میگریزی دائما از چنگ شیر فلب من
ای به دشت سینه آهو،بوی رفتن میدهی
شد خزانی دیگر و پر شد هوا از دلهره
مثل کوچ یک پرستو بوی رفتن میدهی
حسرت گلهای شب بو بوی رفتنمی دهی
در دلم بلوا شده قدری مدارا کن رفیق
در میان این هیاهو بوی رفتن می دهی
بسته ای بار سفر یا اینکه از راه آمدی؟
روشنَ ست از این تکاپو بوی رفتن میدهی
حرف قلبت را لبت کتمان کند، حاشا نکن
با همین حرف دو پهلو بوی رفتن میدهی
میگریزی دائما از چنگ شیر فلب من
ای به دشت سینه آهو،بوی رفتن میدهی
شد خزانی دیگر و پر شد هوا از دلهره
مثل کوچ یک پرستو بوی رفتن میدهی
۱.۹k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.