در این دنیای بی حاصل،
در این دنیای بی حاصل،
چرا مغرور میگردی
سلیمان گر شوی،
آخر نصیب مور میگردی
به دنیایی که مردانش،
عصا از کور میدزدند
من از خوش باوری آنجا،
محبت جستجو کردم
عصا گر خم شود هر دم،
به گوش پیر میخواند
مگر در خواب بینید،
بار دیگر نوجوانی را
نظر کردن به درویشان،
بزرگی کم نمیگردد
سلیمان با همه حشمت،
نظر میکرد بر موران
وفای شمع را نازم،
که بعد از سوختن هر دم
به سر خاکستری،
در حسرت پروانه میریزد
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست
ورنه با یک استخوان،
صد سگ رفیقت میشوند
اگر کم سو شود چشمی،
بار عینک میکشد بینی
ز بینی باید آموزی،
ره همسایه داری را
خنده بر لب میزنم،
تا کس نداند درد من
ورنه این دنیا که ما دیدیم،
خندیدن نداشت
من از روییدن خار،
سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد،
بدین بالا نشینیها
هر خطا از چشم آید،
عذر میخواهد لبت
تلخی بادام را،
شِکَر تلافی میکند
تا توانی در جهان یکرنگ باش
قالی از چند رنگ بودن،
زیر پا افتاده است
کوه از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
جاده از افتادگی از کوه بالا می رود
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید که خفته نماند
انکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
💚 💚 #D-#F 💚 💚
چرا مغرور میگردی
سلیمان گر شوی،
آخر نصیب مور میگردی
به دنیایی که مردانش،
عصا از کور میدزدند
من از خوش باوری آنجا،
محبت جستجو کردم
عصا گر خم شود هر دم،
به گوش پیر میخواند
مگر در خواب بینید،
بار دیگر نوجوانی را
نظر کردن به درویشان،
بزرگی کم نمیگردد
سلیمان با همه حشمت،
نظر میکرد بر موران
وفای شمع را نازم،
که بعد از سوختن هر دم
به سر خاکستری،
در حسرت پروانه میریزد
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست
ورنه با یک استخوان،
صد سگ رفیقت میشوند
اگر کم سو شود چشمی،
بار عینک میکشد بینی
ز بینی باید آموزی،
ره همسایه داری را
خنده بر لب میزنم،
تا کس نداند درد من
ورنه این دنیا که ما دیدیم،
خندیدن نداشت
من از روییدن خار،
سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد،
بدین بالا نشینیها
هر خطا از چشم آید،
عذر میخواهد لبت
تلخی بادام را،
شِکَر تلافی میکند
تا توانی در جهان یکرنگ باش
قالی از چند رنگ بودن،
زیر پا افتاده است
کوه از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
جاده از افتادگی از کوه بالا می رود
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید که خفته نماند
انکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
💚 💚 #D-#F 💚 💚
۱۲.۶k
۱۹ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.