پارت ۵ فصل ۲ که حذف شده بود

💥*«ازدواج از روی اجبار۲ »*💥
درد چند ساله 💔
کیمو
اما میشه یه جوری کلکشو‌ کند باید باهاش معامله کنیم
کانگ
خوب چجوری ؟
سول
بنظرم باهاش قرار داد ببندیم باید بریم کره و توی بار ببینیمش با حضور ا.ت
اگه ا.ت ببینه احتمالا شوک بهش وارد بشه و بعضی از کاراشو نفهمه اگه مست بکنه که دیگه میتونیم باند ‌‌‌‌‌و هم از دستش بگیریم
جیمین
البته این فکر عالیه اما کی باید بریم کره ؟
ا.ت
همین امشب همین حالا راه میوفتیم
سول
اما لباس چی ما هیچ...
ا.ت
بهش فکر نکن اونجا می‌خریم با همین لباس الان میریم
هیول
باشه پس بریم
جیمین
بلیط چی ؟
کیمو
نیم ساعت دیگه یه پرواز هست که جا داره با اون میریم فقط سریع تر
جیمین
اوکییییی
نویسنده
همه راه افتادن طرف فرودگاه و سوار هواپیما شدن و رفتن به طرف سئول
کانگ
جیمین یه قرار همین امشب با کوک ترتیب بده زود باش
جیمین
اوکی امشب توی بزرگترین بار سئول
کیمو
آهوم
مکالمه جیمین و کوک(جیمین@کوک#)
@_:سلام
#_:سلام چه عجب یادی از ما کردی تو
@_:چه عجب زود جواب دادی تو
#_البته منتظرت بودم زن منو دزدیدی با اون برادر: احمقش فکر کردی میتونی راحت در بری؟
@_:اینش دیگه بهت ربط نداره اگه خیلی کنجکاو
امشب ساعت ۱۰ بزرگترین بار سئول منتظرتم
#_:اوکی پس امشب می‌بینمت هیونگ
@_:هع هنوز روت میشه بگی هیونگ؟
#_:چرا روم نشه ؟مگه چیکار کردم
@_:تو همش یه کاری میکردی که پدر من و نادیده بگیره و بندازن دور
#_مقصر خودت بودی که احمق بازی در میاوردی
@_باشع اما حالا همون احمق با عشقش و بچه تو: راهش زندگی شاد تری از تو داره تو مثل بازیچه شدی دست پدر و دایی
#_اونش به تو ربطی نداره اگه الان تو ا.ت نمیبردی: منم پیش عشقم بودم
@_:تو اونو فریب دادی چطور انتظار داشتی بزارم خواهر همسرم رو آزار بدی تازه تو که قراره فردا زن ببری
#_:ایشششش بقیه حرفا باشه برای بعد خداحافظ
@_:خداحافظ
پایان مکالمه
جیمین
خوب درست شد ساعت ۱۰ قرار گزاشتم
کیمو
جواب داد؟
جیمین
آره خیلی زود جواب داد گفت منتظر بود
کانگ
چی منتظر بود یعنی لو رفتیم
هیول
امکان نداره چجوری باید لو میرفتیم یعنی کی گفته بهش
ا.ت
نه اون و فقط برای جو دهی گفت اگه لو میرفتیم بیشتر میرفت توی جزئیات
جیمین
آره راست میگه کوک اینجوری هستش که زیاد تیکه بندازه
سول
بیاید مثبت فکر کنیم بچه ها
کانگ
آره (خنده)
نویسنده
بعد یه ساعت به سئول رسیدن و حرکت کردن طرف بار
کوک
هه چه عجب یاد ما کرد این پسر خر مگه اینکه دستم بهش نرسه همون طور که فکر میکردم ا.ت پیش اوناست خوب آماده شدم و حرکت کردن طرف بار رسیدم و نشستم روی یه میز
ا.ت
بلاخره رسیدیم و رفتیم تو که یکی از خدتمکارا اومد و گفت که آقای جئون طبقه آخر منتظر شما هستن و رفتیم طبقه آخر هنوز دوسش دارم و باورم نمیشه که همچنین کاری با من کرده باشه هوووف رفتیم ‌‌‌‌توی یه قسمت لاکچری نشسته بود مثل همیشه جذاب بود و اما چهرش از قبل هم بی احساس تر شده بود رفتیم نزدیک و من آخرین نفر وایسادم
کوک
چقدر طولش داد هوووم هنوز یک دقیقه وقت داره
جیمین
سلام
کوک سلام بشین اوووو میبینم که مهمون آوردی(سرد و جدی و خشن)
کیمو:سلام جناب جئون(سرد)
هیول:سلام (خشن)
سول:سلام جناب(تمسخر آمیز)
کانگ: سلام بر دوست و دشمن قدیمی من مافیا جئون جونگ کوک(تمسخر آمیز و سرد و نیشخند)
ا.ت: سلام جناب ج.ئ‌.و.ن(شمرده و تمسخر آمیز)
کوک
وقتی اومد تنها نبود کیمو و هیول هم بودن و سلام کرده که یه دختر اومد اون سول بود باورم نمیشه هنوز زندست مهم نیست هع بله پس همه اینا از گور کانگ بود حالا هم خودشو نشون داد پسره اشغال ا.ت هم اومده لعنتی لباسش خیلی بازه صدبار بهش گفتم نباید لباسای باز بپوشه دختره لجبازی
خوب می‌شنوم
جیمین :اومیدم برای معامله
کوک:چه معامله ای
سول:باند همه ما ها متحد شدن و شندیم باند شما هم دارن متحد میشن
کوک:البته خوب که چی اهاااا از ما میترسید(نیشخند)
جیمین
بر خلاف انتظار خیلی عادی رفتار کرد وقتی ا.ت و دید فکر میکردم دست و پاش و گم کنه البته چه انتظاری داشتیم ما اون جئون جونگکوک هستش نه برگ چغندر
کوک
نباید بفهمن بخاطر دیدن ا.ت هل شدم لعنتی
سول:دلیلی برای ترس از شما نمی‌بینیم
کوک: مطمئنید؟ اما من اینطور فکر نمیکنم(تمسخر آمیز)
ا.ت: یه تئوری هست که میگی انسان هایی که دروغ میگن همه رو هم مثل خودشون میبینن و بهشون شک میکنن
پس شما هم از ما میترسید و دارید دروغ میگید که به ما شک دارین جناب جئون
کوک:هع ما بیشتر از ۹۰۰۰۰ هزار نفریم چرا باید از شما که سر جمع ۵۰۰۰۰هزار نفرم نمیشد بترسیم؟
جیمین:چون شما ضعیف و ترسو هستید
کوک:هع هر جور مایلی فکر کن هیونگ
سول:بسه دیگه ادامه می‌دیم
ما درخواست داریم که شما اگه جنگی پیش اومد بین این تو باند متحد شده هیچ دخالتی