قهوه تلخ
قهوه تلخ
Part12
"صبح"
دیانا:با نوری ک ع پنجره ب چشام میخورد بیدار شدم....
ارسلان نبود.....
ع اتاق رفتم بیرون....
عینکارارو ت کردی؟/:
ارسلان:ع بیدار شدی
دیانا:ن هنو خابم...
ارسلان:عاها بله صحیح
دیانا:چرا عینکارو کردی.؟
ارسلان:عین مدت خیلی عذیتت کردم...
یکار کوچیک خاسم بکنم ک ع دلت در بیارم
دیانا:لبخندی رو لبم نشس اروم رفتم سمتش بقلش کردم....
ارسلان:دوصت دارم گوجه فرنگی ارسی....
خب دیگ بریم کیک بخوریم...
دیانا:ارسلان(با لحن دیا🗿)
ارسلان:جنم
دیانا:میشه ب محراب بگی یکم با مهدیس بهتر رفتار کنه(:
ارسلان:عوهوم حتمن...
میای ناهار بریم خونشون
دیانا:اره بزا بهشون زنگ بزنم...
ارسلان:راسی...چشاتو ببند ی لضه...
دیانا:لبخندی زدمو اروم چشامو بستم....
ارسلان:خب باز کن...
دیانا:تییحصهقاقخیحیلصخصق گردنبند جغدییی واهاییی ذوقققق مرسی فدت شمممم....
___________________
محراب:دشتم گیم بازی میکردم ک گوشیم زنگ خورد....
ارسلان بود ج دادم....
('ارسی•محراب)
•بله
'یکم با محبتتر ج میدادی خشال تر میشدم
•بنال وسط گیمم
'وقت درین ظهر ی سر بیایم خونتون....
•اوهوم
'بش صاعت 2 نیم عینا میایم...
دیانا:من چی بپوشممممم سنسنقفاقح
ارسلان:لخت بیا😹
دیانا:بالشت مبلو برداشتم پرت کردم سمتش....
پدصگ عبضییی یمینصاقجق
ارسلان:بیبی گرل اروم باش...
دیانا:میزنم اونجات عقیم شیا
ارسلان:گ خوردم😹
برو کمدتو بگرد ببین چی داری بپوشی...
دیانا:عیشششش
"ادامه دارد"
پارت بعدی خنده داره هرکی بخنده خدا صگش کنه😔😹
Part12
"صبح"
دیانا:با نوری ک ع پنجره ب چشام میخورد بیدار شدم....
ارسلان نبود.....
ع اتاق رفتم بیرون....
عینکارارو ت کردی؟/:
ارسلان:ع بیدار شدی
دیانا:ن هنو خابم...
ارسلان:عاها بله صحیح
دیانا:چرا عینکارو کردی.؟
ارسلان:عین مدت خیلی عذیتت کردم...
یکار کوچیک خاسم بکنم ک ع دلت در بیارم
دیانا:لبخندی رو لبم نشس اروم رفتم سمتش بقلش کردم....
ارسلان:دوصت دارم گوجه فرنگی ارسی....
خب دیگ بریم کیک بخوریم...
دیانا:ارسلان(با لحن دیا🗿)
ارسلان:جنم
دیانا:میشه ب محراب بگی یکم با مهدیس بهتر رفتار کنه(:
ارسلان:عوهوم حتمن...
میای ناهار بریم خونشون
دیانا:اره بزا بهشون زنگ بزنم...
ارسلان:راسی...چشاتو ببند ی لضه...
دیانا:لبخندی زدمو اروم چشامو بستم....
ارسلان:خب باز کن...
دیانا:تییحصهقاقخیحیلصخصق گردنبند جغدییی واهاییی ذوقققق مرسی فدت شمممم....
___________________
محراب:دشتم گیم بازی میکردم ک گوشیم زنگ خورد....
ارسلان بود ج دادم....
('ارسی•محراب)
•بله
'یکم با محبتتر ج میدادی خشال تر میشدم
•بنال وسط گیمم
'وقت درین ظهر ی سر بیایم خونتون....
•اوهوم
'بش صاعت 2 نیم عینا میایم...
دیانا:من چی بپوشممممم سنسنقفاقح
ارسلان:لخت بیا😹
دیانا:بالشت مبلو برداشتم پرت کردم سمتش....
پدصگ عبضییی یمینصاقجق
ارسلان:بیبی گرل اروم باش...
دیانا:میزنم اونجات عقیم شیا
ارسلان:گ خوردم😹
برو کمدتو بگرد ببین چی داری بپوشی...
دیانا:عیشششش
"ادامه دارد"
پارت بعدی خنده داره هرکی بخنده خدا صگش کنه😔😹
۲۵.۰k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.