پسرک باصدایی لرزان گفت بابا پس فردا از طرف مدرسه میبرن

پسرک باصدایی لرزان گفت : بابا پس فردا از طرف مدرسه میبرن اردو ده هزار تومن
پول بهم میدی؟؟
بابا سرشو بلند نکرد باصدای آرام گفت :
فردا کمی بیشتر مسافر میبرم
پسر با وعده شیرین پدر خوابید
صبح رفت کنار پنجره باران ریز و تندی میبارید
قطره های باران برای رسیدن به زمین انگار مسابقه داشتن
بند دل پسرک پاره شد ...
باخود گفت : تو این بارون که کسی سوار موتور بابا نمیشه
حالا قطرات اشک پسرک با قطرات بارون هماهنگ شده بود

#خــــــــــدایــــــــــا

به روز پدر نزدیک میشویم هیچ پدری رو شرمنده بچش نکن

آمــــــــــــــــــــین
دیدگاه ها (۱)

من عاشقِ دستاشم... عاشق موهاشم...عاشقِ لباش ...عاشقِ طرز لبا...

یه روز میـــــاد...✌️میگـــی عزیزمـ

تو شلوغیه‍ خیابون یه‍ نفر صدام زد

┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄#وصیت_ناممازکجاشروع کنم؟ازعشقم؟؟؟نه..ازدوستام؟؟...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط