عمق احساس مرا با قلمت ویران کن

عمق احساس مرا با قلمت ویران کن
حس خاموش مرا با نفست بوران کن

من فقط نام تو را بر قلمم حک کردم
با غزلهای خودت بار دگر طوفان کن

شب و روزم به خدا یاد تو بر تن دارم
تو هم اما به غرورت که مرا کتمان کن

بوی آغوش تو در کنج اتاقم مانده ست
بــا شراب لب خود باز مـرا شیطان کن

بغض من در ته این حنجره‌ام جا ماند و
تو به شوق قدمت چشم مرا باران کن
دیدگاه ها (۱)

خیـالـت تخـت!نـه دلـتنگـم... نـه دوستـت دارم!فقـط بغـض دارم....

نفس به نفسمعجزه نفسهایت میشوم و در هوایتتازه میشوم ای معنی...

ﺣﺎﺻﻠــــﻢ ﺍﺯ ﺗﻤـــﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﯿــﺴﺖ ﺑﺠــــﺰ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖﺷﻌﻠـ...

خیلی تلخه وقتی روزگار باهات کاری کنه که امـــروز حرفـــیبــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط