شاید سالها بعد تورا خواهم دید. در کنار کسی که چهره اش برا
شاید سالها بعد تورا خواهم دید. در کنار کسی که چهرهاش برایم آشنا نیست.
صورتت سالخوردهتر اما همان نگاه قدیم را داری...
همانی که روزی برایش جانم را میدادم تا دمی از آن چشمان من شود.
شاید با نگاهی از جنس کهنگی یک نامهی کاهی، از کنار هم عبور کنیم و وانمود کنیم همدیگر را نمیشناسیم.
شاید هم من همان لحظه لبخند بزنم و آرام جلو بیایم و سلامی کنم.
راستی مرا چگونه معرفی میکنی برای آشنای قلبت که با من غریبه است؟
شاید فقط بگویی از آشناهای قدیمیام بود که از قضا با او خاطرههایی هم داری. نه...نگو! شاید اصلا از کنار هم بدون هیچ واکنش احساسی بگذریم
و شب از هجوم حسهایی که وحشیانه رگهایمان را مورد عنایت قرار میدهند نخوابیم! نمیدانم، کاش سالهای بعد تورا نبینم...
صورتت سالخوردهتر اما همان نگاه قدیم را داری...
همانی که روزی برایش جانم را میدادم تا دمی از آن چشمان من شود.
شاید با نگاهی از جنس کهنگی یک نامهی کاهی، از کنار هم عبور کنیم و وانمود کنیم همدیگر را نمیشناسیم.
شاید هم من همان لحظه لبخند بزنم و آرام جلو بیایم و سلامی کنم.
راستی مرا چگونه معرفی میکنی برای آشنای قلبت که با من غریبه است؟
شاید فقط بگویی از آشناهای قدیمیام بود که از قضا با او خاطرههایی هم داری. نه...نگو! شاید اصلا از کنار هم بدون هیچ واکنش احساسی بگذریم
و شب از هجوم حسهایی که وحشیانه رگهایمان را مورد عنایت قرار میدهند نخوابیم! نمیدانم، کاش سالهای بعد تورا نبینم...
۸.۱k
۱۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.