خواهرم موهای بلندی داشت همیشه میخندید و به موهای بلندش می
خواهرم موهای بلندی داشت همیشه میخندید و به موهای بلندش میبالید
بلندای گیسوانش را به بلندای فخرش گره میزد،اما برای من سلاحی بود در جنگ و نزاع و به محض شروع جنگ خواهرانه/برادرانه گره های بافته شده به دست مادر، این بار به دستان من با تمام توان کشیده میشد، جیغ و فریاد خواهرم لذت بخش ترین صدای ان زمان بود..
اما دیروز خواهرم را دیدم نمیخندید موهایش کوتاه بود آنقدر که نه دستان کوچک و متبحر مادر،و نه گیره های کوچک زنانه هنر گره زنی بر آن را نداشتند.و به سختی و با ارفاق شاید موهایش کمی از من بیشتر بود....
لبخند تلخ را همراه کردم و گفتم:حالا من چطور موهاتو بکشم؟
بغضش را به هزار زحمت قورت داد و گفت:گره های آشنای تو، شبها به دست مرد دیگری بود..
خلع سلاحش کردم......
بلندای گیسوانش را به بلندای فخرش گره میزد،اما برای من سلاحی بود در جنگ و نزاع و به محض شروع جنگ خواهرانه/برادرانه گره های بافته شده به دست مادر، این بار به دستان من با تمام توان کشیده میشد، جیغ و فریاد خواهرم لذت بخش ترین صدای ان زمان بود..
اما دیروز خواهرم را دیدم نمیخندید موهایش کوتاه بود آنقدر که نه دستان کوچک و متبحر مادر،و نه گیره های کوچک زنانه هنر گره زنی بر آن را نداشتند.و به سختی و با ارفاق شاید موهایش کمی از من بیشتر بود....
لبخند تلخ را همراه کردم و گفتم:حالا من چطور موهاتو بکشم؟
بغضش را به هزار زحمت قورت داد و گفت:گره های آشنای تو، شبها به دست مرد دیگری بود..
خلع سلاحش کردم......
۳۸۰
۲۱ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.