ولی پدر
+ولی پدر
((علامت شاه : "))
"حرف نباشه
×عمو چرا ما چرا خواهرش نره دنبالش پسر عمه به ما چه ربطی داره
"ساکت شین اون از شما بزرگ تره باید بهش احترام بزارین
((نکته ۱ : جیمین پدر و مادر نداره باعموش میمونه))
((نکته ۲ : ته ۲۱ ، کوک ۱۹ ، جیمین ۱۸ سالشونه))
((نکته ۳ : تو فیک پسرای پریدریایی میتونن باردارشن))
((نکته ۴ : دورگه ها قدرت بیشتری نسبت به پری ها دارن))
((نکته ۵ : کوک و جیمین تاحالا از اون نوع رابطه ها نداشتن))
+×چشم
شاه اونا رو انسان میکنه و میفرسته روی ساحل
(ویو وقتی رسیدن رو ساحل)
×کوک کمک کن
+دستتو بده
کوک جیمین رو از روی زمین بلند میکنه
کوک و جیمین بعد از یک هفته تحقیق دربارهی ته میفهمن اون داخل دانشگاهی میره که مال باهوشاست و کوک و جیمین تصمیم میگیرن با استفاده از قدرتشون به اون دانشگاه برن همین کارم میکنن
×کوک پاشو الان ویرمون میشه هاا
+باشه جیمی کوچولو بیدار شدم
×هیی من کوچولو نیستم
کوک پا میشه و لب جیمین رو کوتاه میبوسه
باشه جوجهی من
×هییی مگه نگفتم دیگه اون کارو نکن
+من که یادم نمیاد کدوم کارو میگی
×اهه ولش کن کن بیا بریم
باشه
(ویو داخل مدرسه)
کوک و جیمی میرن تو کلاس و یه صندلی خالی کنار هم پیدا میکنن و میشینن که استاد میاد و میگه
استاد : دانش آموزی جدید لطفا خودتون رو معرفی کنید
+سلام من جونگکوکم
×منم جیمینم
استاد : خیلی خب امروز ورزش دارید پس برای همین میخوایم بکس یادتون بریم با کمک تهیونگ
_استاد چرا من آخه
استاد : جز تو بکسر دیگه ای تو کلاس هست مگه خب پاشید برین سالن بکس
(ویو سالن بکس)
(ویو جیمین)
وایییی مغزم داره رد میده آخه چرا باید بلوزامون رو در بیاریم فقط با رکابی باشیم خدااااا
استاد : جیمین و جونگکوک زود باشین دیگه
+×چشم
و
مایل به پارت دو
لایک : ۵
((علامت شاه : "))
"حرف نباشه
×عمو چرا ما چرا خواهرش نره دنبالش پسر عمه به ما چه ربطی داره
"ساکت شین اون از شما بزرگ تره باید بهش احترام بزارین
((نکته ۱ : جیمین پدر و مادر نداره باعموش میمونه))
((نکته ۲ : ته ۲۱ ، کوک ۱۹ ، جیمین ۱۸ سالشونه))
((نکته ۳ : تو فیک پسرای پریدریایی میتونن باردارشن))
((نکته ۴ : دورگه ها قدرت بیشتری نسبت به پری ها دارن))
((نکته ۵ : کوک و جیمین تاحالا از اون نوع رابطه ها نداشتن))
+×چشم
شاه اونا رو انسان میکنه و میفرسته روی ساحل
(ویو وقتی رسیدن رو ساحل)
×کوک کمک کن
+دستتو بده
کوک جیمین رو از روی زمین بلند میکنه
کوک و جیمین بعد از یک هفته تحقیق دربارهی ته میفهمن اون داخل دانشگاهی میره که مال باهوشاست و کوک و جیمین تصمیم میگیرن با استفاده از قدرتشون به اون دانشگاه برن همین کارم میکنن
×کوک پاشو الان ویرمون میشه هاا
+باشه جیمی کوچولو بیدار شدم
×هیی من کوچولو نیستم
کوک پا میشه و لب جیمین رو کوتاه میبوسه
باشه جوجهی من
×هییی مگه نگفتم دیگه اون کارو نکن
+من که یادم نمیاد کدوم کارو میگی
×اهه ولش کن کن بیا بریم
باشه
(ویو داخل مدرسه)
کوک و جیمی میرن تو کلاس و یه صندلی خالی کنار هم پیدا میکنن و میشینن که استاد میاد و میگه
استاد : دانش آموزی جدید لطفا خودتون رو معرفی کنید
+سلام من جونگکوکم
×منم جیمینم
استاد : خیلی خب امروز ورزش دارید پس برای همین میخوایم بکس یادتون بریم با کمک تهیونگ
_استاد چرا من آخه
استاد : جز تو بکسر دیگه ای تو کلاس هست مگه خب پاشید برین سالن بکس
(ویو سالن بکس)
(ویو جیمین)
وایییی مغزم داره رد میده آخه چرا باید بلوزامون رو در بیاریم فقط با رکابی باشیم خدااااا
استاد : جیمین و جونگکوک زود باشین دیگه
+×چشم
و
مایل به پارت دو
لایک : ۵
- ۲۶۲
- ۲۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط