نامه ویورس نامجون
نامه ویورس نامجون
ترجمهٔ نامه نامجون😭💖
سلام به همگی 💜 تولدمون مبارک!
بازم ۱۳ ژوئن رسید…
۶۱۳ دیگه! باورم نمیشه دوباره اومد.
سال پیش واقعاً ۶۱۳ سختی بود برام، ولی امسال… بالاخره ۲۵۰۶۱۳ شد.
راستش رو بخواین، خودِ من بیشتر از شما منتظرش بودم…
خیلی منتظر موندم… خیلی زیاد.
۱۲ ساله شدیم… دوازدهسالگی!
انگار برام مثل یه خواهرزاده توی مولتیورسه که بزرگ شده، سالم مونده، و کلی رشد کرده.
خوشحالم که اینهمه راهو اومدیم.
به حرف پدر و مادرت گوش کن…
یا بهتره بگم فقط یکم گوش کن!
امشب از اون شباییه که آدم فکرای عجیبغریب به سرش میزنه.
راستی امشب تولد داداشمم بود، داشتم با خونواده وقت میگذروندم،
قبل از اینکه برم دوش بگیرم، نشستم و با یه مداد نوک شکسته این حرفارو نوشتم.
واقعا فکرشو نمیکردم این روز برسه…
وقتی به گذشته نگاه میکنم، همیشه برام خیلی دور و عجیب بوده.
هر آلبوم، هر پروژه، هر کامبک...
چطور جرات کردیم بریم سراغ خلق کردن؟
چطور انقدر با اعتماد به نفس خودمونو معرفی کردیم؟
میگفتیم: «این عشقه…» «ما همینیم…»
ولی حالا که یه سال و نیم استراحت کردیم، انگار دیگه یادم نمیاد چی میگفتیم.
راستش هنوزم نمیدونم مسیرمون دقیقاً کجاست.
فقط هر بار سعی میکنم پیداش کنم… همین.
بازم میخوام یه بار دیگه تلاش کنم… حتی اگه ندونم دقیقاً کجا داریم میریم.
نمیدونم دقیقاً چهجور آدمهایی هنوز کنار من هستن…
ولی دلم میخواد با همدیگه این مسیر رو با یه حس قشنگ و شاعرانه طی کنیم.
با من میاین؟
یه بار دیگه با جسارت ازتون میخوام:
با من بیاین توی روزای خسته، شبای بیخوابی،
بین همهٔ فکرای درهم، آدمای عجیب، سوالای بیجواب...
با همدیگه مثل هاکلبری فین بریم سراغ یه ماجراجویی دیگه.
اگه شما کنارم باشین، خیلی خوشحال میشم.
تا حالا سر هر دوراهی سختی، با وجود شما دووم آوردم…
۱۲ سال… زمان کمی نیست.
ممنونم. خیلی ممنونم.
راستش میخواستم کوتاه بنویسم، ولی همیشه طولانی میشه.
شاید هنوز زیادی بچهام یا بیتجربهام که نتونم خلاصه بنویسم.
ولی میگن وقتی حرفات زیاد میشه، یعنی داری از ته دل دوست داری.
پس اگه حرفام زیاد شد، بدونید که از روی عشقه… لطفاً ازم دلخور نشین :)
ما واقعاً میخوایم یه بار دیگه عالی عمل کنیم.
ممنون که بهمون فرصت دوباره دادین.
بازم دوستتون داریم.
امروز روز خوبیه…
شب خوش! 🌙💜
@BTS_IRAN1
ترجمهٔ نامه نامجون😭💖
سلام به همگی 💜 تولدمون مبارک!
بازم ۱۳ ژوئن رسید…
۶۱۳ دیگه! باورم نمیشه دوباره اومد.
سال پیش واقعاً ۶۱۳ سختی بود برام، ولی امسال… بالاخره ۲۵۰۶۱۳ شد.
راستش رو بخواین، خودِ من بیشتر از شما منتظرش بودم…
خیلی منتظر موندم… خیلی زیاد.
۱۲ ساله شدیم… دوازدهسالگی!
انگار برام مثل یه خواهرزاده توی مولتیورسه که بزرگ شده، سالم مونده، و کلی رشد کرده.
خوشحالم که اینهمه راهو اومدیم.
به حرف پدر و مادرت گوش کن…
یا بهتره بگم فقط یکم گوش کن!
امشب از اون شباییه که آدم فکرای عجیبغریب به سرش میزنه.
راستی امشب تولد داداشمم بود، داشتم با خونواده وقت میگذروندم،
قبل از اینکه برم دوش بگیرم، نشستم و با یه مداد نوک شکسته این حرفارو نوشتم.
واقعا فکرشو نمیکردم این روز برسه…
وقتی به گذشته نگاه میکنم، همیشه برام خیلی دور و عجیب بوده.
هر آلبوم، هر پروژه، هر کامبک...
چطور جرات کردیم بریم سراغ خلق کردن؟
چطور انقدر با اعتماد به نفس خودمونو معرفی کردیم؟
میگفتیم: «این عشقه…» «ما همینیم…»
ولی حالا که یه سال و نیم استراحت کردیم، انگار دیگه یادم نمیاد چی میگفتیم.
راستش هنوزم نمیدونم مسیرمون دقیقاً کجاست.
فقط هر بار سعی میکنم پیداش کنم… همین.
بازم میخوام یه بار دیگه تلاش کنم… حتی اگه ندونم دقیقاً کجا داریم میریم.
نمیدونم دقیقاً چهجور آدمهایی هنوز کنار من هستن…
ولی دلم میخواد با همدیگه این مسیر رو با یه حس قشنگ و شاعرانه طی کنیم.
با من میاین؟
یه بار دیگه با جسارت ازتون میخوام:
با من بیاین توی روزای خسته، شبای بیخوابی،
بین همهٔ فکرای درهم، آدمای عجیب، سوالای بیجواب...
با همدیگه مثل هاکلبری فین بریم سراغ یه ماجراجویی دیگه.
اگه شما کنارم باشین، خیلی خوشحال میشم.
تا حالا سر هر دوراهی سختی، با وجود شما دووم آوردم…
۱۲ سال… زمان کمی نیست.
ممنونم. خیلی ممنونم.
راستش میخواستم کوتاه بنویسم، ولی همیشه طولانی میشه.
شاید هنوز زیادی بچهام یا بیتجربهام که نتونم خلاصه بنویسم.
ولی میگن وقتی حرفات زیاد میشه، یعنی داری از ته دل دوست داری.
پس اگه حرفام زیاد شد، بدونید که از روی عشقه… لطفاً ازم دلخور نشین :)
ما واقعاً میخوایم یه بار دیگه عالی عمل کنیم.
ممنون که بهمون فرصت دوباره دادین.
بازم دوستتون داریم.
امروز روز خوبیه…
شب خوش! 🌙💜
@BTS_IRAN1
- ۱.۴k
- ۲۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط