چشم برزخی یک دختر عشایری
#چشم_برزخی یک #دختر_عشایری
مدیر یک دبیرستان دخترانه منطقه محروم -که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم که خیلی از بچههای ما در اینجا #نماز_شب میخوانند و... .
ما به این مدرسه رفتیم و در آنجا سخنرانی کردیم. بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به #چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی #نورانی است و بعضی دیگر #چهره_بسیار_وحشتناک و ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانشآموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: بعضیها را همانطور که هستند میبینم، شما را عادی میبینم! نفس راحتی کشیدم، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه #حجابی دارد! در آن منطقهای که زنان چادر سر میکنند ولی حد و حدود #حجاب را زیاد #رعایت نمیکنند، دیدم چقدر #محجبه است.
بعد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم، به منزل یکی از #علمای_بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، #تقوا داشته و #خدا این #توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچکس نگوید، و الا سلب توفیق میشود، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به #اولیاء_الله و دوستانش میدهد، قدرش را بداند و #خدا را #شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما #نماز_شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله!
آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند، چون #روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند #نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند، و خداوند به او توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد.
#محمد_رضایی_شریفآبادی
#مجله_خانه_خوبان ، شماره ۵۵
#گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
مدیر یک دبیرستان دخترانه منطقه محروم -که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم که خیلی از بچههای ما در اینجا #نماز_شب میخوانند و... .
ما به این مدرسه رفتیم و در آنجا سخنرانی کردیم. بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به #چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی #نورانی است و بعضی دیگر #چهره_بسیار_وحشتناک و ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانشآموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: بعضیها را همانطور که هستند میبینم، شما را عادی میبینم! نفس راحتی کشیدم، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه #حجابی دارد! در آن منطقهای که زنان چادر سر میکنند ولی حد و حدود #حجاب را زیاد #رعایت نمیکنند، دیدم چقدر #محجبه است.
بعد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم، به منزل یکی از #علمای_بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، #تقوا داشته و #خدا این #توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچکس نگوید، و الا سلب توفیق میشود، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به #اولیاء_الله و دوستانش میدهد، قدرش را بداند و #خدا را #شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما #نماز_شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله!
آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند، چون #روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند #نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند، و خداوند به او توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد.
#محمد_رضایی_شریفآبادی
#مجله_خانه_خوبان ، شماره ۵۵
#گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
۲.۳k
۲۵ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.