.
.
اباالفضل العبّاس(ع) کسی بود که دشمن نمیتوانست به او طمع کند،
از او وحشت میکرد.
.
#نفوذ_و_نفوذ_پذیران 8
.
نزول عذاب بر عابدی که یکبار هم بهخاطر خدا غضب نکرد
.
در روایت هست که در یک شهری میخواست بلا بیاید. دو فرشته آمدند و دیدند یک عابدی در این شهر هست که چه عبادتی میکند! -لابد عبادتش طوری بود که فرشتهها دیده بودند خوب است، نه اینکه مثل ما ظاهربین باشند- بعد گفتند: خدایا! با وجود این عابد زاهد که اینجور عبادت خوشگل دارد، آیا ما بر این شهر بلا نازل کنیم؟!
در روایت هست که خداوند متعال فرمود: بله این مرد در تمام طول عمرش حتی یکبار هم چهرهاش بهخاطر #غضب در راه من برافروخته نشده است، اینقدر ماست و بیعرضه و #بی_رگ و #بی_غیرت است! بهخاطر خدا تا حالا غضب نکرده و چهرهاش برافروخته نشده است.
بلا آمد و شهر و عابد و سجاده و همهچیز در هم نابود شد.(کافی/5/58)
.
#دشمن را باید دید، باید شناخت
و باید دشمن از این شناسایی شما حساب ببرد!
بله اباالفضل العبّاس(ع) هم اهل منطق بود لذا در آن لحظات آخر، تا اجازۀ میدان گرفت- بنابر نقلی- برگشت به امام حسین(ع) عرض کرد: حالا که اجازۀ میدان دادید،
اجازه بدهید من با دشمن صحبت کنم،
آقا فرمود: صحبت کن.
و ایشان هم رفت مردم را به خیر و صلاح دعوت کرد.
ولی اباالفضل العبّاس(ع) کسی بود که دشمن نمیتوانست به او طمع کند، از او وحشت میکرد.
اباالفضل العبّاس(ع) کسی بود که دشمن نمیتوانست به او طمع کند،
از او وحشت میکرد.
.
#نفوذ_و_نفوذ_پذیران 8
.
نزول عذاب بر عابدی که یکبار هم بهخاطر خدا غضب نکرد
.
در روایت هست که در یک شهری میخواست بلا بیاید. دو فرشته آمدند و دیدند یک عابدی در این شهر هست که چه عبادتی میکند! -لابد عبادتش طوری بود که فرشتهها دیده بودند خوب است، نه اینکه مثل ما ظاهربین باشند- بعد گفتند: خدایا! با وجود این عابد زاهد که اینجور عبادت خوشگل دارد، آیا ما بر این شهر بلا نازل کنیم؟!
در روایت هست که خداوند متعال فرمود: بله این مرد در تمام طول عمرش حتی یکبار هم چهرهاش بهخاطر #غضب در راه من برافروخته نشده است، اینقدر ماست و بیعرضه و #بی_رگ و #بی_غیرت است! بهخاطر خدا تا حالا غضب نکرده و چهرهاش برافروخته نشده است.
بلا آمد و شهر و عابد و سجاده و همهچیز در هم نابود شد.(کافی/5/58)
.
#دشمن را باید دید، باید شناخت
و باید دشمن از این شناسایی شما حساب ببرد!
بله اباالفضل العبّاس(ع) هم اهل منطق بود لذا در آن لحظات آخر، تا اجازۀ میدان گرفت- بنابر نقلی- برگشت به امام حسین(ع) عرض کرد: حالا که اجازۀ میدان دادید،
اجازه بدهید من با دشمن صحبت کنم،
آقا فرمود: صحبت کن.
و ایشان هم رفت مردم را به خیر و صلاح دعوت کرد.
ولی اباالفضل العبّاس(ع) کسی بود که دشمن نمیتوانست به او طمع کند، از او وحشت میکرد.
۵۸۴
۰۳ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.