یادت هست؟
یادت هست؟
همیشه میگفتی
اخر یک روز یک عالمه از این "خرمایی هایِ فـِــر خــورده" را از تهِ ته قیچـی میکنم و میچسبانمِشان تویِ دفترِ شعــرم"خانومِ شعــر"...
و پشت بندش انگشت هایت را لابه لایِ موهایم می رقصـاندی و توی گوشم نجـوا میکـردی
"عارفی بر سرِ یک پیچشِ مـو کافر شد
منِ رندُ سه وجب زلفِ پر از فــِر، چه شــود....؟"
ریسه میرفتم از خنده و غنج می رفت دلم از این همــه عشق...
خــودم هم میدانستم فرِ موهایم نه دلبری بلدند نه شباهتی دارند به شعــر...
اما
تــو دوستشان داشتی نه...؟
حتی بیشتر از لپ هایِ به قولِ خودت"کشیدنی"ام و صدایِ جیغِ روی اعصابم...
خواستم بگــویم
یک مدت طولانی ست
فرخــورده هایم
دورِ انگشت هایِ هیچ "مردجـانِ شرور"ی نپیچیده اند...
و تار تارِ موهایم
درد می کنــد...
میدانی؟
معتادند...
به دستانت
و"بمِ صدایِ گرمت"
که می پیچید تویِ گوشِ چپم "
میشه لایِ موهایِ تو گُم شُد.
بس که موهات،پیچ و خَم داره.
#فاطمه_صابری_نیا
همیشه میگفتی
اخر یک روز یک عالمه از این "خرمایی هایِ فـِــر خــورده" را از تهِ ته قیچـی میکنم و میچسبانمِشان تویِ دفترِ شعــرم"خانومِ شعــر"...
و پشت بندش انگشت هایت را لابه لایِ موهایم می رقصـاندی و توی گوشم نجـوا میکـردی
"عارفی بر سرِ یک پیچشِ مـو کافر شد
منِ رندُ سه وجب زلفِ پر از فــِر، چه شــود....؟"
ریسه میرفتم از خنده و غنج می رفت دلم از این همــه عشق...
خــودم هم میدانستم فرِ موهایم نه دلبری بلدند نه شباهتی دارند به شعــر...
اما
تــو دوستشان داشتی نه...؟
حتی بیشتر از لپ هایِ به قولِ خودت"کشیدنی"ام و صدایِ جیغِ روی اعصابم...
خواستم بگــویم
یک مدت طولانی ست
فرخــورده هایم
دورِ انگشت هایِ هیچ "مردجـانِ شرور"ی نپیچیده اند...
و تار تارِ موهایم
درد می کنــد...
میدانی؟
معتادند...
به دستانت
و"بمِ صدایِ گرمت"
که می پیچید تویِ گوشِ چپم "
میشه لایِ موهایِ تو گُم شُد.
بس که موهات،پیچ و خَم داره.
#فاطمه_صابری_نیا
۱۶.۲k
۲۷ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.