پارت ٥
کوک بغلت کرد که پای کوک خورد به سنگ افتادین اشتباهی همو بوسیدین (وایی احساساتی شدم ) بریم داستان
همو نگاه میکردین تو تعجب کردی بلند شدی گفتی عوضی چیکار میکنی کوک گفت من از عمد نکردم خؤ افتادیم تو گفتی اصلا خودم راه میام کوک تو دلش
لعنتی لب خیلی خوشمزه میخامش تمامم
فکر تو لعنتی چرا بوسیدمش ولی خیلی خوشمزه نه ا/ت نباید عاشق بشی ولی غک کنم شدی نهه
رسیدیم مدیر گفت کجایین شما دوتا ما هم همه چیو گفتین به جز بوسه
نویسنده :ای کلکا
بعد رفتی غذا خوردین باید اسم هرکي افتاد پیش اون بخابه معلم دأشت اسم میخوند که معلم گفت ا/ت و... کوک
تو سکته رو زدی گفتی چئیی مدیر گفت اسمتون افتاد برین بخابین
اون دختره گفت کوک أگه دؤس داری بیا پیش من
کوک :نه نیاز نیست
تو گفتی بهتره بری
کوک :گفتم نه
رفتین خوابیدین چند دقیقه بعد یهوووو برقا رفت (کلی کرم دارم )
تو از تاریکی میترسیدی رفتی کوک رو بغل کردی اونم بغلت کرد خوابیدین
داستان ادامه داد ...
در خماری بمانیدد
همو نگاه میکردین تو تعجب کردی بلند شدی گفتی عوضی چیکار میکنی کوک گفت من از عمد نکردم خؤ افتادیم تو گفتی اصلا خودم راه میام کوک تو دلش
لعنتی لب خیلی خوشمزه میخامش تمامم
فکر تو لعنتی چرا بوسیدمش ولی خیلی خوشمزه نه ا/ت نباید عاشق بشی ولی غک کنم شدی نهه
رسیدیم مدیر گفت کجایین شما دوتا ما هم همه چیو گفتین به جز بوسه
نویسنده :ای کلکا
بعد رفتی غذا خوردین باید اسم هرکي افتاد پیش اون بخابه معلم دأشت اسم میخوند که معلم گفت ا/ت و... کوک
تو سکته رو زدی گفتی چئیی مدیر گفت اسمتون افتاد برین بخابین
اون دختره گفت کوک أگه دؤس داری بیا پیش من
کوک :نه نیاز نیست
تو گفتی بهتره بری
کوک :گفتم نه
رفتین خوابیدین چند دقیقه بعد یهوووو برقا رفت (کلی کرم دارم )
تو از تاریکی میترسیدی رفتی کوک رو بغل کردی اونم بغلت کرد خوابیدین
داستان ادامه داد ...
در خماری بمانیدد
۲۷.۷k
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.