چند پارتی درخواستی ازدواج کردی بیبی
چند پارتی درخواستی (ازدواج کردی بیبی⁴؟)
روش خیمه زدم و لباساشو در اوردم
(نویسنده : اهم اهم خوب با توجه به اینکه ممکنه با پارت اسمات مسدود بشم و اینکه خوشبختانه میتونین حدس بزنین چی شد سانسور میشه)
ویو صبح ( ویو کوک)
هنوز اتفاقی که دیشب افتاد رو هضم نکرده بودم از طرفی ناراحت بودم که به بابا چی بگم از طرفی هم خوشحال بودم که میتونستم با تهیونگ باشم
غرق فکر بودم که ته صدام کرد
ته: کوک بیا صبحونه
رفتم پایین سرمو انداختم پایین صد در صد صورتم قرمز شده بود بخاطر دیشب ازش خجالت میکشیدم
ته: بشین دیگه
خواستم رو صندلی بشینم که تهیونگ گفت
ته: اونجا نه
به پاهاش اشاره کرد ( نویسنده: آخ که مردمـ🫨😩)
آروم رفتم نشستم رو پاش
ویو راوی
تهیونگ شروع کرد به لقمه گرفتن برا پسرش
کوک: تهیونگ عروسیم چی شد ؟بهم خورد؟
ته: حتی نمیتونی حدس بزنی چی شد(با خنده ریز)
کوک: خوب بگووو(حرصی)
ته: دختر شاهزاده چین خودش نامزد داشت منم نزاشتم نامزدشو تبعید کنن و جای تو فرستادمش عروسی
کوک: چجوری به بابام بگم ما باهمیم ؟ بفهمه خیلی از دستم عصبانی میشه
ته: من اینجور فک نمیکنم
بعد گوشیش رو در آورد و فیلمی رو به کوک نشون داد
محتوای فیلم
ته: جناب جعون من میخام پسرتون رو خواستگاری کنم
ادامه دارد
این پارتو ریدم چون فردا امتحان هدیه و تفکر و ریاضی داشتم ولی پارت بعد که پارت آخره رو قشنگ مینویسم 💓💓🥲
روش خیمه زدم و لباساشو در اوردم
(نویسنده : اهم اهم خوب با توجه به اینکه ممکنه با پارت اسمات مسدود بشم و اینکه خوشبختانه میتونین حدس بزنین چی شد سانسور میشه)
ویو صبح ( ویو کوک)
هنوز اتفاقی که دیشب افتاد رو هضم نکرده بودم از طرفی ناراحت بودم که به بابا چی بگم از طرفی هم خوشحال بودم که میتونستم با تهیونگ باشم
غرق فکر بودم که ته صدام کرد
ته: کوک بیا صبحونه
رفتم پایین سرمو انداختم پایین صد در صد صورتم قرمز شده بود بخاطر دیشب ازش خجالت میکشیدم
ته: بشین دیگه
خواستم رو صندلی بشینم که تهیونگ گفت
ته: اونجا نه
به پاهاش اشاره کرد ( نویسنده: آخ که مردمـ🫨😩)
آروم رفتم نشستم رو پاش
ویو راوی
تهیونگ شروع کرد به لقمه گرفتن برا پسرش
کوک: تهیونگ عروسیم چی شد ؟بهم خورد؟
ته: حتی نمیتونی حدس بزنی چی شد(با خنده ریز)
کوک: خوب بگووو(حرصی)
ته: دختر شاهزاده چین خودش نامزد داشت منم نزاشتم نامزدشو تبعید کنن و جای تو فرستادمش عروسی
کوک: چجوری به بابام بگم ما باهمیم ؟ بفهمه خیلی از دستم عصبانی میشه
ته: من اینجور فک نمیکنم
بعد گوشیش رو در آورد و فیلمی رو به کوک نشون داد
محتوای فیلم
ته: جناب جعون من میخام پسرتون رو خواستگاری کنم
ادامه دارد
این پارتو ریدم چون فردا امتحان هدیه و تفکر و ریاضی داشتم ولی پارت بعد که پارت آخره رو قشنگ مینویسم 💓💓🥲
- ۳۲۳
- ۲۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط